March 28, 2004

در نهايت ناباوري، آلماني ها براي سفري پانزده روزه، ويزا دادند علي رغم آن كه هيچ مدركي كه ثابت كند به ايران برمي گردم(مدارك مالكيت يا شغل ثابت در ايران) نداشتم. حتا ده درصد هم احتمال نمي دادم ويزا بدهند
آخر فروردين براي بازديد از نمايشگاهي در فرانكفورت به آلمان مي روم هرچند براي من اين نمايشگاه يك بهانه است تا بروم آن چيزهايي را كه اين همه در كتاب ها خوانده بوديم به چشم ببينم و شايد درك كنم. دلم مي خواهد 10 روز فقط در پاريس بمانم: مقياس بسيار كوچكي از زندگي در غربت: چيزي كه هميشه در خيال پرورده ام؛ آن هم در آن شهر رويايي. كاش آن جا باران بيايد. ونيز و رم هم صدايم مي كنند مثل يك وسوسه ي مقاومت ناپذير اما نمي خواهم به هرجا نكي بزنم. مي خواهم پاريس را بخوانم هرچند ده روز براي خواندن حتا بخش بسيار كوچكي از اين شهر نيز وقت خيلي كمي ست
چند روز پيش در كتابي درباره ي فضاهاي شهري، به حس خوشي اشاره كرده بود كه عابر پياده را سرشار مي كند وقتي از كوچه هاي باريك و پيچ و خم دار اطراف مركز ژرژ پمپيدو ناگهان به فضاي باز جلوي اين ساختمان وارد مي شود. دلم مي خواهد در آن كوچه پس كوچه ها، اتاقي در هتلي كوچك و دنج بگيرم وهرروز صبح زود ارديبهشت اين حس خوش را تجربه كنم. تجربه اي كه البته در بافت قديم شهرهاي ايراني و در همين اصفهان خودم هم به كرات تجربه كرده ام هرچند كيفيتشان متفاوت است

0 Comments:

Post a Comment

<< Home