طرح کتاب خوانی کذایی را امروز (22 آذر 83) در فرودگاه مهرآباد تهران اجرا کردم. کتاب را (که البته هاکلبری فین نیست و به دلایلی اسمش را نمی گویم) جا گذاشتم و گریختم تا ببینیم آیا روزی روزگاری ردی از آن پیدا می شود؟
December 12, 2004
يك دفتر شخصي در روزمرگی، شعر و معماري
عباس کاظمی. جامعه شناسی و زندگی روزمره
4 Comments:
سلام
لطفا از این پس اگر خواستید جایی کتاب جا بگذارید قبلش یک تلفنی به بنده بزنید!
ارادتمند
وحید
سلام-درمورد تلفن زدن با کامنت گذار قبلی هم عقیده ام .
ایده جالبیه اما فکر نمی کنم اصلا درایران عزیزما عملی باشه
در اين مملكت عجيبي كه كسي كتاب نمي خواهد چه رسد به اينكه كتاب بخواند! ايدهي بهتري دارم. چند وقت پيش عكسي قديمي پيدا كردم الان توي قاب است روي ديوار. به گمانم عكس مال اواخر دوران رضاخان بود. يك جورهايي مثل عكسهاي پدر بزرگم. با لباس خاص آن وقتها.
نظرت درمورد جا گذاشتن عكس آدمها چيست؟
یک پیام برای توی 5 دسامبر گذاشتم!
Post a Comment
<< Home