December 20, 2004

این مطلب را هیچ مجله ای زیر بار چاپش نمی رود. من هم می گذارم این جا. البته این فقط مقدمه ی مطلب است و ادامه اش 21 نقشه ی تحلیل مجموعه ی نقش جهان می آید که عجالتا نمی شود این جا گذاشت

تهیگی
درآمدی بر بازخوانی مجموعه ی نقش جهان اصفهان


«آدمی باید اثر را با دانستن چگونه گوش کردن به آن قادر به سخن گفتن کند.»

«تجربه ی هرمنوتیکی، آنچه را گفته شده با توجه به زمان حال می فهمد.»

ریچارد ا. پالمر/ علم هرمنوتیک

گفته ها و نوشته ها درباره ی مجموعه ی نقش جهان اصفهان، بسیار است. در این «مقاله»(؟) کوشیده ام تا با پشتوانه ی آن چه که پیش از این درباره ی مجموعه ی نقش جهان ارائه شده، مواجهه یی حتی المقدور متفاوت و دریافتی احتمالا جدید از این اثر به دست دهم


میدان نقش جهان، یک فضای باز عظیم در میان بافت به هم فشرده ی شهر کویری

یک. اساس این نوع برخورد، معاصربودن ما بوده است. مجموعه ی نقش جهان، به مثابه ی اثری هنری و به مثابه ی یک « متن » به مفهوم هرمنوتیکی آن، برای بازخوانی ها و تاویل هایی مدرن از منظر انسانی که 400 سال پس از صفویه می زید، ظرفیت زیادی دارد. بسنده کردن به تفاسیر و شواهدی که تاکنون ارائه شده، حق مطلب را درباره ی این اثر ادا نمی کند. اصرارورزیدن بر این که فقط یک خوانش از این مجموعه را معتبر بدانیم و پافشاری براین که اصولا آن خوانشی معتبر است که به « نیت خالق اثر» نزدیک تر باشد، ازیادبردن فاصله ی زمانی 400 ساله ی ما با خالق اثر است و تقلیل آن به اثری محدود در چارچوب زمان های گذشته. به اعتبار آن که 400سال پس از شهرساز و معمار صفوی زندگی می کنیم، علی رغم همه ی کاستی هایمان، می توانیم حتا با نگاهی منتقدانه با آثار «خداوندان» شهرسازی و معماری این سرزمین مواجه شویم.

دو. هرچند شاید ایده ی کلی در تاویل هرمنوتیکی از آثار شهری و معماری، با این نوع نحوه ی برخورد در حیطه ی ادبیات شباهت هایی داشته باشد، اما ابزار و روش برخورد متفاوت است: فضای شهری و معماری، فضایی سه بعدی ست که بعد پیچیده و اسرارآمیز دیگری را نیز به نام «حس فضا» دربر می گیرد. نوشته ها تنها یکی از ابزار تاویل در فضای شهری/ معماری ست. آنالیزها، انواع ترسیم ها و اسکیس ها، صداها، بوها و همه ی مدیوم ها باید به کار بیایند تا تاویل وبازخوانی ما از حس فضای شهری/معماری را بیان کنند؛ و این معنایی ست که ما به عنوان مخاطب اثر تاویل می کنیم و البته تنها یکی از بسیار معناهایی ست که می توان از فضاهای شهری/معماری بازخواند. در «مقاله» ی حاضر، از ترسیم ها، عکس ها و نوشته ها استفاده شده است. جای بوها و صداها چقدر خالی ست

در منظر انسانی که در وسط میدان نقش جهان ایستاده است، آسمان (=تهیگی) سهم بسیار بیشتری از زمین دارد
اما این «مقاله»، داعیه ی تاویلی منسجم از مجموعه ی نقش جهان را ندارد. این ادعا، ادعای بزرگی ست. این «مقاله»، پیش از هرچیز یک روش برخورد را طرح می کند و می کوشد تا باب تفکر را درباره ی مفهومی شاید تازه از فضای خالی یا تهی، به عنوان فضای شهری، بگشاید؛ یعنی فضایی خالی که موجودیت خود را صرفا مدیون احجام پیرامون نیست بل که خود از خصوصیاتی آن چنان برخوردار است که این فضای خالی را موجودیتی کم و بیش مستقل از احجام پیرامون می بخشد. فضایی خالی که چگالی دارد و چه بسا بتوان آن را مجرد از «توده» ی پیرامونی تصور کرد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home