July 11, 2005

این عکس به 48 سال پیش متعلق است. اکثر آدم‌های این عکس هنوز زنده‌اند. (شماره‌ی 11 پدر من است.) شاید آن‌ها که بزرگتر‌اند حتا آن روز را هنوز هم به یاد داشته باشند. اما چه‌قدر دوردست به‌نظر می‌آید. هیچ شیفتگی‌ای نسبت به آن روزها احساس نمی‌کنم اما نگاه کردن به این عکس مرا به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. این نور، و گوشه‌هایی از آن خانه‌ی قدیمی که از گوشه‌های عکس،سرک می‌کشند. انگار که بخواهند، همچون پرسوناژهایی، در عکس حضور داشته باشند. کسانی مرده‌اند (از جمله 2، 3، 5 و 6) و دیگران، هریک به راهی رفته است. به لحظه‌ای پس از گرفتن این عکس فکر می‌کنم، وقتی که آدم‌های این عکس خداحافظی کرده‌اند و رفته اند و فقط آن کف آجر فرش حیاط مانده‌ و آن ارسی سه‌دری و آن نقش سنگ سکویی که به گمانم به دالان ورودی خانه راه می برد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home