August 10, 2005




تفکر درباره ی مفهومی شاید تازه از فضای خالی یا تهی، به عنوان فضای شهری: فضایی خالی که موجودیت خود را صرفا مدیون احجام پیرامون نیست بل که خود از خصوصیاتی آن چنان برخوردار است که این فضای خالی را موجودیتی کم و بیش مستقل از احجام پیرامون می بخشد. فضایی خالی که چگالی دارد و چه بسا بتوان آن را مجرد از «توده» ی پیرامون تصور کرد. می‌توانیم آن خالی را به یاد بیاوریم از بس که حس و معنا دارد و از فرط این حس و معناست که این «خالی»، این «تهیگی»، گویی موجودیتی مستقل از توده‌ی پیرامون می‌یابد. این «توده» یا «فضای مثبت» (واژه‌های کلیشه‌ای گم‌راه‌کننده) نیست که این «تهیگی» را تعریف می‌کند. این، حس فضاست، حس «فضای خالی»‌ست که آن را تعریف می‌کند و به آن هویت و موجودیت می‌بخشد. تهی‌ست. برهوت است. در برهوت، جایی مثل یک بیابان بکر، بکر بکر، هیچ «توده‌»‌ای، «فضا» را «تعریف» نمی‌کند. اما فضا هست. حس فضا هست. ما برهوت را، آن بیابان بکر، یا درواقع بکری بیابان را به یاد می‌آوریم. به آن فکر می‌کنیم. پس هست زیرا هویتی دارد (شاید همان بکری) که فضا را متحقق می‌کند؛ هست می‌کند.
اما بازخوانی این حس و هویت فضا چه‌گونه امکان‌پذیر است؟ با چه ابزاری می‌توان این "آن‌"ِ فضا را بازخواند؟ تصویرها؟ نوشته‌ها؟ تحلیل‌ها؟ آیا حتا مدیوم‌های چند رسانه‌ای هم حق مطلب را به درستی ادا خواهند کرد؟

1 Comments:

At 5:39 PM, Anonymous Anonymous said...

tooye oon posti ke axi hast o shomarehaee dor o baresh,adam hes mikone (shayad ham gharareh hamchin hesi be vojood biad) ke adamha ba shomarehashoon shenakhte mishan...

 

Post a Comment

<< Home