اصفهان. خيابان عباسآباد
برای ماريا
چه بادهايي از سر چنارها گذشته است
چه بادهايي از سرِ
برسرِ چنارهاي عباسآباد گذشته است
چهها بر سرِ چنارهاي عباسآباد گذشته است.
برفراز ما
باد
از چنارهاي عباسآباد ميگذرد
درخت به درخت
روز به روز
شب به شب
مرگ به مرگ.
اگر اين روسري لعنتي نبود باد موهايت را به هم ميريخت
هرچه باداباد
لبهايت را ميبوسم
چشمها بسته است
طعم دريا در دهانُ
صداي بادهايي
كه ميگذرند بر سرِ ما وُ چنارهاي عباسآباد
درخت به درخت
سينه به سينه
دم به دم.
مرداد 84
برای ماريا
چه بادهايي از سر چنارها گذشته است
چه بادهايي از سرِ
برسرِ چنارهاي عباسآباد گذشته است
چهها بر سرِ چنارهاي عباسآباد گذشته است.
برفراز ما
باد
از چنارهاي عباسآباد ميگذرد
درخت به درخت
روز به روز
شب به شب
مرگ به مرگ.
اگر اين روسري لعنتي نبود باد موهايت را به هم ميريخت
هرچه باداباد
لبهايت را ميبوسم
چشمها بسته است
طعم دريا در دهانُ
صداي بادهايي
كه ميگذرند بر سرِ ما وُ چنارهاي عباسآباد
درخت به درخت
سينه به سينه
دم به دم.
مرداد 84
0 Comments:
Post a Comment
<< Home