معروف بود هميشه ميگفتند خوانندگان فارسيزبان رمان پابرهنهها بسيار بيشتر از خوانندگان زبان اصلي اين رمان از آن لذت ميبرند زيرا شاملو فقط اين كتاب را ترجمه نكرده بلكه آن را دوباره نوشته است. بهگمان من يعني همان كاري كه شاملو با لوركا كرد. لوركاي اسپانيايي را نخواندهام اما خيلي احتمال ميدهم كه لذت ما فارسيزبانها از ‹‹لوركاي ايراني›› شاملو از لذت خوانندگان اسپانيايي زبان لوركا بس بيشتر باشد. اما حالا مورد سومي هم يافتهام و آن دن آرام است كه بيترديد اداي دين شاملوست به زبان فارسي و از اصطلاحات تازه و بداعت در نحو و لحن و نوشتن و رسمالخط آنقدر اشباع است كه من فكر ميكنم ما فارسيزبانها، فقط با همين يك كتاب ميتوانيم سالهاي سال منبعي داشتهباشيم سرشار براي نوشتنهاي تازه و تازهتر و آموختن و آموزاندن. به نمونههايي از خروار كلمات تازهي اين ترجمه كه با فضاي قزاقي رمان هم سخت متناسب است توجه كنيد: آفتاب در يا آفتاب درآ (طلوع)، آفتاب پر يا آفتاب پرا (غروب)، دست برچين (چيزهايي كه بهترتيب و مرتب جايي چيده شدهاست)، ناوه كردن (لولهكردن كاغذ براي پيچيدن سيگار)، تنگدرز شدن باران (شدت يافتن باران)، چايمان (سرماخوردگي)، سمچاله (چالههاي كوچكي كه از سم چارپايان در گل ميماند)، دم به تو (ساكت)، خراشتراش، مالمرگي (مردن گاو و گوسفند و اسب) و ... البته گاهي آدم احساس ميكند شاملو يك جورهايي افراط ميكند يا تناقضهايي در نوشتن دارد از آن جمله است كه از يكسو به اعتبار گفتار محاورهاي كه بسياري حروف تلفظ نميشود، شاملو هم اين حروف را در نوشتن حذف ميكند (مثل زرچوبه به جاي زردچويه) اما از سوي ديگر هيچي را هيچچي مينويسد. و هم نوشتن آسيا بهجاي آسياب بهنظرم نابهجاست.
September 10, 2005
يك دفتر شخصي در روزمرگی، شعر و معماري
عباس کاظمی. جامعه شناسی و زندگی روزمره
3 Comments:
يعني تو ميگي ارزش اون قيمت پشت جلدرو داره ديگه آرشخان با طناب شماميريم اينبار اشكال نداره
khoshetoon miad az ping?!!!
در مورد ترجمه بیگدلی از دن آرام اگر اطلاعاتی دارید لطفاخبرش رو بدید
Post a Comment
<< Home