September 03, 2006
يك چيزي علي اعطا نوشته است كه به گمانم بهانه اش تصويري ست از پيتزا فروشي در پست قبلي من. اما به نظر من اين چيزي كه او به آن «گره ذهني» مي گويد، كم و بيش همان چيزي ست كه كريستوفر بالس از آن به «ابژه ي ذهني» تعبير مي كند و اين «ابژه ي ذهني» بيشتر يك ابژه ي هويت بخش نسلي ست حتا اگر يك بحران يا يك «گره» باشد. اما حرف علي اعطا درباره ي من درست است. (كاري ندارم كه درباره ي من نوشته است يا نه) من در يك گره ي نوستالژيك بحراني گير كرده ام
براي خواندن مقاله ي كريستوفر بالس هم (كه بخصوص به هم نسلان خودم توصيه مي كنم حتما بخوانند) مراجعه كنيد به فصل نامه ي ارغنون، شماره ي نوزده، زمستان هشتاد
1 Comments:
سلام آرش ، من کسرا ... طرح پژوهشی دارم درباره پیتزا و پیتزا فروشی با سوالات و فرضیات مختلف ... اگر پایه ای با من تماس بگیر ... فکر میکنم حداقل به شنیدنش بیارزه ... ولی وقت می خواد و حوصله و آب سنجد ... اگر هم نه که به یاد مطبخ پلشیر و کاوه و امیر یک گریزی به گذشته ها می زنیم ... عزت زیاد
Post a Comment
<< Home