چشمچراني پديدهايست. چيزي از جنس پرسهزني (و البته بهگمان من، جزء لاينفك آن)، چيزي از جنس تنبلي و بطالتگذراني، چيزي از جنس استمنا.
چشمچراني، البته بيآنكه چشمچريده (آنكه مورد چشمچراني واقع ميشود!) بفهمد، حق كسي را ضايع نميكند، بهحريم كسي تجاوز نميكند و درعوض، كيف مفصل چشمچران (آنكه چشمچراني ميكند) را فراهم ميكند. يك كيف خصوصيِ مبسوط كه البته الزاما به سرزندگي چشمچران منجر نميشود.
چشمچراني در خيابان، ابعاد خيابان و زندگي در خيابان و زندگي در شهر را وسعت ميدهد. چشمچراني، عميقتر كردن ضخامت فضاي خيابان است. چشمچراني در خيابان، در شهر، نفوذ به لايههاي زيرين و پنهان و ممنوع زندگي فضاي عمومي (=شهري)ست. چشمچراني در شهر، فضايي بسيار خصوصي را براي چشمچران در فضايي بس عمومي ايجاد ميكند؛ فضايي بس خصوصي و پر خاطره.
چشمچراني الزاما براي چشمچران، سرخوشي بهدنبال ندارد اما اگر چشمچراني، هدف اصلي چشمچران باشد، يعني چشمچراني كند براي آنكه چيزهايي پنهان و زودگذر و ممنوع را براي لحظهاي ببيند و بگذرد و كيف كند، بيترديد سرخوشي ميآورد.
چشمچراني پديدهاي مردانه، يا بهقولي: «نرينه بنياد» است. گويا همواره چشمچران، مرد است و چشمچريده تقريبا هميشه زن. اين رابطه اما بهگمانم از جنس رابطهي مزخرف فاعل و مفعولي سكس متداول در جامعهي ما نيست. زيرا در چشمچراني، معمولا چشمچريده از آنچه واقع شده است (عمل چشمچراني) بهكلي بيخبر است. بهعبارت ديگر، چشمچراني بيآنكه چشمچريده بفهمد، عمليست تقريبا كاملا يكطرفه و تقريبا فقط بهچشمچران مربوط ميشود.
چشمچراني، حداقل در بسياري اوقاتِ آن، گذر لحظههاي ديداريِ آنيست. عبورِ آنيِ شاتهاي شهواني كوتاه؛ آنقدر كوتاه كه نه چشمچرانده متوجه شود، نه هيچكسِ ديگري تا اين فضاي خصوصي، براي ما، براي منِ چشمچران، همچنان و هميشه كاملا خصوصي بماند.
چشمچراني، البته بيآنكه چشمچريده (آنكه مورد چشمچراني واقع ميشود!) بفهمد، حق كسي را ضايع نميكند، بهحريم كسي تجاوز نميكند و درعوض، كيف مفصل چشمچران (آنكه چشمچراني ميكند) را فراهم ميكند. يك كيف خصوصيِ مبسوط كه البته الزاما به سرزندگي چشمچران منجر نميشود.
چشمچراني در خيابان، ابعاد خيابان و زندگي در خيابان و زندگي در شهر را وسعت ميدهد. چشمچراني، عميقتر كردن ضخامت فضاي خيابان است. چشمچراني در خيابان، در شهر، نفوذ به لايههاي زيرين و پنهان و ممنوع زندگي فضاي عمومي (=شهري)ست. چشمچراني در شهر، فضايي بسيار خصوصي را براي چشمچران در فضايي بس عمومي ايجاد ميكند؛ فضايي بس خصوصي و پر خاطره.
چشمچراني الزاما براي چشمچران، سرخوشي بهدنبال ندارد اما اگر چشمچراني، هدف اصلي چشمچران باشد، يعني چشمچراني كند براي آنكه چيزهايي پنهان و زودگذر و ممنوع را براي لحظهاي ببيند و بگذرد و كيف كند، بيترديد سرخوشي ميآورد.
چشمچراني پديدهاي مردانه، يا بهقولي: «نرينه بنياد» است. گويا همواره چشمچران، مرد است و چشمچريده تقريبا هميشه زن. اين رابطه اما بهگمانم از جنس رابطهي مزخرف فاعل و مفعولي سكس متداول در جامعهي ما نيست. زيرا در چشمچراني، معمولا چشمچريده از آنچه واقع شده است (عمل چشمچراني) بهكلي بيخبر است. بهعبارت ديگر، چشمچراني بيآنكه چشمچريده بفهمد، عمليست تقريبا كاملا يكطرفه و تقريبا فقط بهچشمچران مربوط ميشود.
چشمچراني، حداقل در بسياري اوقاتِ آن، گذر لحظههاي ديداريِ آنيست. عبورِ آنيِ شاتهاي شهواني كوتاه؛ آنقدر كوتاه كه نه چشمچرانده متوجه شود، نه هيچكسِ ديگري تا اين فضاي خصوصي، براي ما، براي منِ چشمچران، همچنان و هميشه كاملا خصوصي بماند.
1 Comments:
ba koliat e harfet movafegham ama in nokte ro ham ezafe mikonam ke zan (ba tavajoh be inke gofte boodi mafoolin omoman zanan and) b atavajoh be inke mitoonan hads bezann che mavaredi momkene baese cheshm cherani e mardha beshe, hadeaghal oonha ro to khodehsoon kam bokonan. Vaghty be amd in mavared taghviat mishan yani ye zan dare be amd in ehtemal ro bar khodesh afzaiesh mide.
Post a Comment
<< Home