January 02, 2007




چند وقت پيش سفري به گرمه كرديم. جايي، واحه‌اي در كوير كه آدم از خالي و برهوت و هيچ اشباع مي‌شود. آن‌جا با سه ساز بسيار بدوي آشنا شدم. يكي، از سازهاي بوميان استراليا. يكي، از سازهاي تبّت. يكي هم گويا از سازهاي ايران سال‌هاي خيلي قديم كه شايد هنوز اگر اشتباه نكنم جاهايي مثل سيستان و بلوچستان بنوازند. هرسه تا براي من تبلور و تجلي بسيار خاص و اسرارآميزي از مفهوم تهيگي و فضاي خالي بود، بخصوص ساز تبّتي يا كاسه‌ي آوازخوان كه عكسش را اين‌جا مي‌بينيد. بايد كاسه‌ي خالي را، البته نه هر كاسه‌ي خالي‌اي را، كف يك دست نگه داشت و با دست ديگر، دسته‌ي چوبي را با حركتي مداوم و يك‌نواخت و آرام، گرد لبه‌ي كاسه و مماس با آن چرخاند. چند لحظه‌اي نمي‌گذرد كه صدايي كيهاني، يك زنگ زير فلزي، ما را فرامي‌گيرد؛ انگار ندايي از اعماق كيهان، انگار وحي. تجلي فوق‌العاده و بي‌نظيري از صداي تهيگي. قطعا اگر تهيگي بخواهد در قالب صدايي خود را به ما بنماياند، همين صداست.
دسته‌ي چوبي، نماد نرينه است و آن كاسه كه بايد از جنسيتي همگن باشد، نماد مادگي گشوده. آن يكي گرداگرد لبه‌ي اين يكي مي‌چرخد و مي‌چرخد تا مي‌شود و شدن، همان صداي زنگيِ زير است.

1 Comments:

At 11:45 PM, Anonymous Anonymous said...

جناب اقای مهندس اخوت :باسلام
بنده در کرمان افتخار حضور در یکی از کارگاه های شما (که حول موضوع نورپردازی می چرخید) را داشتم به زودی در مشهد اولین همایش تخصصی نورپردازی شهری برگزار می شود بی شک حضور شما و استفاده از تجارب و اطلاعاتتون در این خصوص باعث افتخار است
http://www.lidaaminian.persianblog.com/

 

Post a Comment

<< Home