اصفهان لایههای مختلفی دارد. یک لایه، لایهایست زیر زمین که باستانشناسها از آن میگویند. لایهی دوم، لایهایست که میبینیم و در آن زندگی میکنیم و بسیاری از آن بسیار سخن گفتهاند و بسیار خواهند گفت مثل خیلی شهرهای دیگر. لایهی سوم، لایهی پشتبامهاست. چشمانداز این لایه برای خودش شهری دیگر است؛ دنیاییست با فراز و نشیبهای خاص خود که با چشماندازهای دور دست درهم میآمیزد. این لایه کمتر دیده شده است و یادم نمیآید جایی چیزی دربارهی آن خوانده باشم. اگر میشد (که به گمان من میشود) راه گردشگرها را به بالای بامهای شهر، بخصوص بام بازار و بافت قدیم، باز کرد، شهر تازهای، اصفهان تازهای، درست میشد که بیا و ببین.
اما از اینها بگذریم. بالای اینها، بالای ما و لایههایمان، لایهی دیگری هست که از ما و گزند ما (اما نه از گزند تاویل و خیال ما) آسوده مانده است و آن لایهی کلاغها و چنارهای پیر است. از سر چناری کلاغی پرید و بال زد تا چنار دیگری بی آنکه آدمیان و جهانشان را به تخمش بگیرد.
میگویند کلاغ 200 سال عمر میکند. فکرش را بکنید: 200 سال بالای شهری بال بزنید
اما از اینها بگذریم. بالای اینها، بالای ما و لایههایمان، لایهی دیگری هست که از ما و گزند ما (اما نه از گزند تاویل و خیال ما) آسوده مانده است و آن لایهی کلاغها و چنارهای پیر است. از سر چناری کلاغی پرید و بال زد تا چنار دیگری بی آنکه آدمیان و جهانشان را به تخمش بگیرد.
میگویند کلاغ 200 سال عمر میکند. فکرش را بکنید: 200 سال بالای شهری بال بزنید
0 Comments:
Post a Comment
<< Home