August 20, 2007

مملکت را به این ها واگذاریم (نه که وانگذارده ایم) و برویم
وانگذاریم چه کنیم؟
برویم، کجا برویم؟

1 Comments:

At 12:37 AM, Anonymous Anonymous said...

باید به ریشه تاریخی" این ها" توجه کرد." این ها" مدت مدیدی در تاریخ ابران بوده اند و "ما ها" را به فکر جلای وطن انداخته اند.
مثل حافظ که از اربابان تزویر می نالد:
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
...
گوییا باور نمی دارند روز داوری کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
یارب "این" نو دولتان را بر خر خودشان نشان کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
و به استیصال می رسد:
سخندانی و خوشخوانی نمی ورزند در شیراز بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم
و پس از سفر به ملک دیگر، دلتنگ و پرغصه آرزوی برگشتن می کند:
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار که در جهان ره و رسم سفر براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

حرفش همین حرف من و توست. حرف، حرف" این ها" و "ما ها" است.

یا در این شعر:
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز جهان بگذرد
این دولت از کسان به شما ناکسان رسید
دولت ز ناکسان شنا نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد

راستی، این شعر از کیست؟!ا
شاعر امروزی نیست! سیف الدین فرقانی است .قرن هفتم و هشتم

هرچه هست مهم این است که همواره تکرار شده و پایان نداشته وبه قول نسیم شمال:
درد ایران بی دواست
اما امیدوارم که دوای آن پیدا شود و امیدوارم اینجا کشوری شود که به قول اصفهانی ها در آن از اینجا رانده و از آنجا مانده نباشیم. امیدوا. . .

 

Post a Comment

<< Home