تنهای تاریک
1
تنها
تنهایی
تنهای ما را در خواب تنها نخواهد گذاشت.
تنهای ما در تنهایی تاریک
تن به تاریکی میسپرند تنها.
تنهایمان را به تاریکی و تنهایی تنها میسپرند
تنهای تنهای ما را
و تنهای تنهای ما تنها
تنها
تنهای بیشماری را تنها در تاریکی خواب میبینند تنها
تنها تنهایمان تاریکی را خواب میبینند تنها
تنهایمان تنهاییمان را خواب میبینند تنها
تنها
تنهایی ما میماند برای تنهای تنهای ما
در خواب
در تنهایی تاریک.
2
تنهای ما
پشت کرکرهها
بر ملافههای چروک
آفتاب میگیرند
تنهای تنهایمان را میسپاریم به آفتاب پاییزی
تا تنهایمان
تنهای تنها
در پشت کرکرهها
در ملافههای چروک
خواب
بروند
از پس سرخوشی تنهای تنهایمان.
تنهای تنهای ما هیچ تنهای دیگری ندارند پشت تنهایی هیچ پنجرهی دیگری.
3
تا تنهایمان تنها میشوند
تنهای تنهایمان دلشان میخواهد هم را به هم بسپرند
عصر باشد
دم دمِ غروب
تن به تن
تنهایمان میسپرند
تنهاییشان را لابهلای هم
دل به دل میدهند
تن به تن میسپرند
دم به دم میدمند
تا تنهایمان
شب را به ملافههای سفید چروک
لابهلا
بکشانند
تا تنهای تنهایمان
لابهلای چروکیدههای سفید داغ
چاک میدهند
تنهایی تنهای تاریک ما را
تنهای ما
بههم میسپرند تن به تن
دم به دم
جان به جان.
دی 86
0 Comments:
Post a Comment
<< Home