May 25, 2008

دارم جان می کنم بل که دلایلم برای نخواستن بچه را صورت بندی کنم و از این حرفا

5 Comments:

At 5:26 PM, Anonymous Anonymous said...

به نظرم خواستن هرچیز است که دلیل می‌خواهد، نه نخواستنش

 
At 7:18 PM, Anonymous Anonymous said...

برای من فقط یکی از این دلایل این است که خود را آن قدر دوست دارم که نخواهم روزها ام را و انرژی ام را و پول ام و جای ام را در اختیار کس دیگری بگذارم که در عمل هیچ چیزی با من به شراکت نمی گذارد

 
At 10:22 AM, Anonymous Anonymous said...

فرزند داشتن یک امر طبیعی است یعنی طبیعت منتظر نمی ماند تا ما تصمیم بگیریم اما بشر هم نمی خواهد مقهور طبیعت باشد با اینحال فکر می کنم اینجا فقط عقل تصمیم گیر نده نیست بلکه دل هم دخیل است
در مجموع بنظر من اگر هردو طرف این رابطه (یعنی فرزند آوری) با هم توافق و بکدلی داشته داشته باشند اشکالی ندارد ولی اگر حدقل یک نفر بخواهد چون طبیعت هم در طرف او قرار می گیرد پس حق با اوست مگر اینکه قبل از ازدواج قرار و پیمانی گذاشته باشند که مسئله جور دیگری می شود.

 
At 8:13 AM, Blogger Maryam Nabavinejad said...

شبی که مادربزرگم رفت .مادرم تلخ گریست. مادرم هرگز در تمامی عمرش ازمادرش جدا نمانده بود. مادرم چهارسال است که هنوز دارد در دلش آه می کشد و می دانم که گریه می کند. نمی دانم چرا باید کسی را به وجود آورد که هنوز چهارسال پس رفتن آدم آه بکشد و زخمی را به یادگار ببرد که هیچ مرهمی ایش نیست. نمی دانم آدم حسابی چرا باید با دیگری چنین کند ولو آنکه آن دیگری بچه آدم باشد.

تازه باز هم بگویم؟ بچه لشگری ازفک و فامیل و مادربزرگ و پدربزرگ و خاله و عمه و زادگان و تبارشان می خواهد که مثل ما ها چنین موجودات عنق خود بزرگ بین و انی از آب در نیاید. ما که بلد نیستیم خودمان را با خلق آشتی دهیم چطور قرار است با خلق بچه هایمان آشتی کنیم؟

 
At 10:25 PM, Anonymous Anonymous said...

بعضی ها ترس هایشان را زیر حرف های به ظاهر منطقی مخفی می کنند

 

Post a Comment

<< Home