اینجا استانبول. صدای ما را از شهری میشنوید که ایستاده است روی طنابی بس باریک میان دو هویت آسیایی و اروپایی و هردم از طرفی میلغزد. (میدانم. خیلیها این حرفها را گفتهاند!) صدای ما را از شهری میشنوید که بهنظر من بهلحاظ اجتماعی و فرهنگی و حتا بسیار مواقع بهلحاظ سیمای شهری نیز شاید فقط اندکی با تهران تفاوت دارد و اگر نبود این پهنههای دریایی، این تپهها و این آزادی اجتماعی، همینقدر هم شخصا برایش ارزشی بیشتر از تهران قایل نبودم. (بیچاره چه افتخاری را از دست میداد آنوقت!)
چندتایی تصاویری یافتهام که بهنظرم تجلی دقیق هویت معاصر ترک است. یکی از آنها توالتهای فرنگیست که لولهی باریکی از لای حلقهی پلاستیکی دور کاسهی توالت کله کشیده توی کاسه تا ملت کونشان را بشویند. این البته همراه است با دستمال توالت همیشه حاضر و دم دست. در ایران هم البته آب و دستمال توالت همراهان همیشهی توالت فرنگیست اما آنجا اقلا آب با شلنگ آبروداری تامین میشود نه با این لولهی باریک و کج
چندتایی تصاویری یافتهام که بهنظرم تجلی دقیق هویت معاصر ترک است. یکی از آنها توالتهای فرنگیست که لولهی باریکی از لای حلقهی پلاستیکی دور کاسهی توالت کله کشیده توی کاسه تا ملت کونشان را بشویند. این البته همراه است با دستمال توالت همیشه حاضر و دم دست. در ایران هم البته آب و دستمال توالت همراهان همیشهی توالت فرنگیست اما آنجا اقلا آب با شلنگ آبروداری تامین میشود نه با این لولهی باریک و کج
0 Comments:
Post a Comment
<< Home