این قطعات، از سفرنامهی تاورنیه، آیا نشان میدهد که ریشههای روحانیت شیعی را (که میدانیم در عصر صفویه بنیان گذاشته شد) باید در آیین درویشی آن روزگار جستوجو کرد؟ یا شاید بتوان آبشخور هر دو را یکی دانست؟ هرچه هست، حتا اگر اینها که تاورنیه میگوید، بهقول مصحح کتاب، همان نقالی باشد، باز هم سندیست از دخالت دولت دینی در فضای عمومی، گیرم به شیوهای ظریف و زیرکانه:
حالا ببدنه شمالی میدان ]نقشجهان[ میپردازیم: ایوان آنجا را باطاقهائی چند تقسیم کردهاند که رو بمیدان هستند و مردم در آنجا قهوه و قلیان صرف مینمایند.]...[ همه ایرانیهائیکه بضاعتی دارند هرروز قبل از ظهر بآن مکانها میروند و فوراً یک قلیان و یک فنجان قهوه بآنها عرضه میدارند. اما شاه عباس کبیر که پادشاه عاقلی بود ملتفت شد که این اطاقها محل اجتماع مردم و مذاکرات دولتی میشود و از این فقره بسیار نفرت و کراهت داشت، برای اینکه از بعضی کنگاشها و فتنهجوئیها جلوگیری نماید تدبیری بکار برد و حکم کرد، هرروز صبح قبل از آنکه کسی داخل آن اطاقها بشود یک ملا بهر اطاقی برود و بنشیند و واردین را بگفتن مسئله و تاریخ و شعر مشغول نماید و این رسم هنوز هم معمول است؛ پس از آنکه دو سه ساعت بدین منوال مردم را مشغول میکرد، ملا برمیخواست و بحاضرین میگفت، حالا دیگر وقت کار است و باید دنبال کار رفت؛ بفرمائید تشریف ببرید و مردم فورا اطاعت کرده بیرون میرفتند در صورتیکه قبل از وقت هریک نیازی هم بملا داده بودند.» و درجای دیگری مینویسد که تمام باغهای چهارباغ به شاه متعلق است اما در این میان «خانه درویشی است که شاه یکی از باغهای خود را باو داده و او این خانه را بنا نموده است. در آنجا بعضی از آثار مقدسه متعلق بعلی (ع) و سایر ائمه را زیر طاقی گذاردهاند که ایرانیها در وقت عبور از مقابل آنها تعظیم و کرنشی مینمایند. این دراویش هرروز سه چهار ساعت بعدازظهر در بازارها آمده و هرکدام قاعده و حدی دارد. یک پیر و یک جوان متفقا حرکت کرده از این دکان بآن دکان رفته مسائل دینی را بمردم میآموزند
البته شاید برای این گزارش تاورنیه بتوان تعبیر وتفسیر خوشبینانهتری هم داشت و آن این که شاه میخواسته به شیوهای ملایم و غیرمستقیم، مردمی را که « هرروز قبل از ظهر» به قهوهخانه میرفتند، به رفتن سرِ کار وادارد! اما بهگمان من، بیتردید این تنها بخشی از حقیقت ماجراست.
حالا ببدنه شمالی میدان ]نقشجهان[ میپردازیم: ایوان آنجا را باطاقهائی چند تقسیم کردهاند که رو بمیدان هستند و مردم در آنجا قهوه و قلیان صرف مینمایند.]...[ همه ایرانیهائیکه بضاعتی دارند هرروز قبل از ظهر بآن مکانها میروند و فوراً یک قلیان و یک فنجان قهوه بآنها عرضه میدارند. اما شاه عباس کبیر که پادشاه عاقلی بود ملتفت شد که این اطاقها محل اجتماع مردم و مذاکرات دولتی میشود و از این فقره بسیار نفرت و کراهت داشت، برای اینکه از بعضی کنگاشها و فتنهجوئیها جلوگیری نماید تدبیری بکار برد و حکم کرد، هرروز صبح قبل از آنکه کسی داخل آن اطاقها بشود یک ملا بهر اطاقی برود و بنشیند و واردین را بگفتن مسئله و تاریخ و شعر مشغول نماید و این رسم هنوز هم معمول است؛ پس از آنکه دو سه ساعت بدین منوال مردم را مشغول میکرد، ملا برمیخواست و بحاضرین میگفت، حالا دیگر وقت کار است و باید دنبال کار رفت؛ بفرمائید تشریف ببرید و مردم فورا اطاعت کرده بیرون میرفتند در صورتیکه قبل از وقت هریک نیازی هم بملا داده بودند.» و درجای دیگری مینویسد که تمام باغهای چهارباغ به شاه متعلق است اما در این میان «خانه درویشی است که شاه یکی از باغهای خود را باو داده و او این خانه را بنا نموده است. در آنجا بعضی از آثار مقدسه متعلق بعلی (ع) و سایر ائمه را زیر طاقی گذاردهاند که ایرانیها در وقت عبور از مقابل آنها تعظیم و کرنشی مینمایند. این دراویش هرروز سه چهار ساعت بعدازظهر در بازارها آمده و هرکدام قاعده و حدی دارد. یک پیر و یک جوان متفقا حرکت کرده از این دکان بآن دکان رفته مسائل دینی را بمردم میآموزند
البته شاید برای این گزارش تاورنیه بتوان تعبیر وتفسیر خوشبینانهتری هم داشت و آن این که شاه میخواسته به شیوهای ملایم و غیرمستقیم، مردمی را که « هرروز قبل از ظهر» به قهوهخانه میرفتند، به رفتن سرِ کار وادارد! اما بهگمان من، بیتردید این تنها بخشی از حقیقت ماجراست.
2 Comments:
هر چه هست و هر چقدر در باب محسنات حکومت صفوی گفته شود مرده ریگ بر جامانده،مصائب و تلخی های افزونتری را در کام می کند که یکی همین که شما گفتید :آیین یا کارناوال حکومتی و بفرموده
faghat mitoonam begam ke in shieie safavi ,jenayat kard dar haghe mardome iran va be khosoos mardome esfahan!
khorafate mazhabi, shakho barghaie mazhabi va masaeli ke emrooz darim oghoobatesh ro pas midim... syasate amikhte be mazhab va mazhabe syasi badtarin forme hokoomati dar tarikhe iran boode...ba hameie in osafe tabire akhare neveshtat ro kamelan bahash movafegham.
movafagh bashi
Post a Comment
<< Home