December 02, 2008

این دستِ من است

دست‌هایم زیباست.
پوستم هنوز جوان است. مچ‌های لاغر پشم‌آلویی دارم، اما انگشت‌هایم زیباست، بخصوص وقتی ناخن‌هایم کمی بلند شده باشد، ناخن‌های سالمِ صورتیِ روشن.
زیباتر از همه، شست و از همه زیباتر، زیباتر از همه انگشت‌هایم، شستِ چپ.
دست چپم زیباتر است
ظریف‌تر است و انگشت‌های دست چپم کشیده‌تر نشان می‌دهند.
ساعت که می‌بندم
دست چپم زیباتر می‌شود.
کتابی را ورق که می‌زنم
دست چپم زیباتر می‌شود.
حرف که می‌زنم و دست‌هایم را تکان می‌دهم (نگاهش می‌کنم) دست چپم حالت‌های زیبا وُ زیباتری می‌گیرد
به تاکید
به اشاره
به اخطار.
این دست چپِ من است
به زیبایی بشقابی، لیوانی را بلند می‌کند یا چنگالی را می‌گیرد.
چه زیباست دست من!
و زیباتر از همیشه وقتی‌ست که دراز کشیده‌ام
بی‌خیال
و دستِ چپم
کم‌خون وُ کشیده وُ لاغر
در هوا درپیِ هیچ است.

آبان 87

2 Comments:

At 8:49 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام شعرت خوب بود.
خوشا به حالت که دستهایی زیبا داری چرا که من ندارم از فرط کارکردنهای بیهوده در خانه اداره انبار
رٌفتن شستن و چند چیز دیگر فرتوت شده اند که لاکهای قرمز و ارغوانی هم کمکی نمیکنند.دستهایی با رگهای بهم پیچیده که جواهرات درخشان هم کمکی به زیباییش نمکندشعرتان خوب بود و خوشا به حالتان.

 
At 8:15 PM, Anonymous Anonymous said...

خودم خیال می کنم چیز دیگری پشت این شعر هست، فرا و جدا از واقعیتی که خیلی هم آن گونه نیست که در این شعر آمده است. آرش اخوت

 

Post a Comment

<< Home