May 30, 2009

چه خیال ها

یک. دارم پر می شوم از فرهنگ خیالی گیاهان بیابانی تا کی که لبریز شوم
دو. همیشه در خیال دارم با پدرم بحث می کنم
سه. از خیال پردازی های شهری: میدان دروازه شیراز از چنگال مترو که راحت می شد، اسمش می شد میدان دانشجو با یک طراحی شهری خاص و متناسب با فعالیت های دانشجویی و یک ارتباط ارگانیک و حساب شده با سایت دانشگاه اصفهان؛ جایی مهیا برای هرنوع ابراز وجود فی البداهه ی فرهنگی و دانشجویی و عمومی. دو کتاب فروشی کنار در دانشگاه اصفهان هم به وسط میدان منتقل می شدند با یک پل عابر پیاده ی بامزه که از گوشه ی شمال شرقی دانشگاه (کنار میدان) می آمد داخل فضای میدان

2 Comments:

At 4:29 AM, Anonymous Anonymous said...

خدمت شهردار و طراح محترم شهر خیالی احتمالا اصفهان
باسلام
خواهشمند است در طراحی میدان دانشجو به پیشنهاد اینجانب بذل توجه فرمایید:
الف- بر پله ها و نرده های حفاظ بالای راه پله نام دانشمندان و ادیبان ایران نوشته شده باشد تا هر نامی جز آنها برای دانشجویان تکرار نشود.
ب- روبه روی کتابفروشی ها در این میدان بزرگ چند صندلی خوش فرم و میز های دلچسب هم بگذارید تا بشود نشست. شاید در میان این همه رفت و آمد ماشینها و بوق و کرنا دو سه تا دانشجوی رها از همه دنیا و درگیر عشق و شاید درس کمی بنشینند و گپ بزنند.
پ- پشت پنجره های کتابفروشی ها فقط کتاب بچینید نه یک خط تبلیغ، نه یک جمله قصار. فقط کتاب. از طرف شیرازه های رنگارنگ شان، انگار که یک کتابخانه باشد تاهرکس که از ماشین به میدان نگاه می کند هوس کند برود ماشینش را پارک کند جایی و برگردد توی این دو کتابفروشی شیشه ای.
قبلا از لطف و عنایت جنابعالی سپاسگزارم
شهروند شهر خیالی

 
At 3:19 PM, Blogger Unknown said...

سلام از مازيار چه خبر يک دوست دوران بچه گي

 

Post a Comment

<< Home