یک. به نظرم واژه ی «تحریم» برای آن چه من از آن به رای ندادن به عنوان تاکتیک نافرمانی مدنی تعبیر می کنم، واژه ای مناسب نیست. من رای نمی دهم اما رای دادن را برای دیگران حرام نمی دانم و بخصوص حالا که می دانم آن ها که رای نمی دهند بسیار حداقلند، دیگران را حتا به رای ندادن تشویق هم نمی کنم. رای ندادن باید نظام مند و سازمان یافته باشد. نیست. هنوز نیست اما می تواند باشد و اگر سازمان و استمرار یابد، خیال می کنم ثمر بدهد
دو. در این تظاهرات کم سابقه و بسیار شورانگیز این روزها در خیابان ها، با خودم فکر می کنم می شد پلاکاردهایی سفید و ساده وزیبا هم باشد که روی آن ها نوشته باشد: من رای نمی دهم
June 10, 2009
يك دفتر شخصي در روزمرگی، شعر و معماري
عباس کاظمی. جامعه شناسی و زندگی روزمره
2 Comments:
انگار سرنوشت ماست که همواره باید بد را از بدتر جدا کنیم. قصه ضحاک و رهانیدن یک جوان را از مرگ یادت هست؟یکی را هم که نجات دهی بهتر از این است که هر دو را پیشکش مارهای ضحاک کنی.یکی داستان است پر آب چشم آرش جان. این بار تیر و کمان آرش هم کارگر نیست
چیزی که به آن توجه نمی شود این است که پای صندوق نرفتن،رای ندادن نیست بلکه(در این دور انتخابات) رای دادن به گزینه پنجم است
Post a Comment
<< Home