ما هر چه را كه بايد از دست داده باشيم از دست داده ايم مابي چراغ به راه افتاديم و ماه ماه ماده ي مهربان هميشه در آنجا بود در خاطرات كودكانه ي يك پشت بام كاهگلي و بر فراز كشتزارهاي جواني كه از هجوم ملخ ها مي ترسيدند چه قدر بايد پرداخت ؟ ... foroogh farokhzad
سوی شهر آمد آن زن انگاس سیر کردن گرفت از چپ و راست دید آیینه ای فتاده به خاک گفت حقا که گوهری یکتاست به تماشا چو برگرفت و بدید عکس خود را، فکند و پوزش خواست که ببخشید خواهرم به خدا من ندانستم این گهر ز شماست ما همان روستا زنیم درست، ساده بین، ساده فهم بی کم و کاست که در آیینه جهان بر ما از همه ناشناس تر، خود ماست. نیما یوشیج 1302شمسی
3 Comments:
من رای ندادم ولی قبول دارم که بد هم نشد.دمل سر باز کرد و آشکار شد.برای خیلیهاهنوز پیدا نبود
ما هر چه را كه بايد
از دست داده باشيم از دست داده ايم
مابي چراغ به راه افتاديم
و ماه ماه ماده ي مهربان هميشه در آنجا بود
در خاطرات كودكانه ي يك پشت بام
كاهگلي
و بر فراز كشتزارهاي جواني كه از هجوم ملخ ها مي ترسيدند
چه قدر بايد پرداخت ؟ ...
foroogh farokhzad
سوی شهر آمد آن زن انگاس
سیر کردن گرفت از چپ و راست
دید آیینه ای فتاده به خاک
گفت حقا که گوهری یکتاست
به تماشا چو برگرفت و بدید
عکس خود را، فکند و پوزش خواست
که ببخشید خواهرم به خدا
من ندانستم این گهر ز شماست
ما همان روستا زنیم درست،
ساده بین، ساده فهم بی کم و کاست
که در آیینه جهان بر ما
از همه ناشناس تر، خود ماست.
نیما یوشیج 1302شمسی
Post a Comment
<< Home