این سرزمین پر رمز و راز و زیبایی که در آن عمر گرانمایه را صرف کرده ایم، همیشه با آن سایه دیکتاتوری بالای سرش مرا به یاد زن لکاته داستان هدایت می اندازد که جای دندان کرم خورده پیرمرد خنزرپنزری روی گونه زیبایش مانده بود. آن وقت است که احساس راوی بوف کور را درک می کنم. دلم می خواهد چاقوی دسته استخوانی ام را در بیاورم و آن زن اثیری همزاد لکاته را تکه تکه کنم و بچپانمش در چمدانی که دست هیچ پیرمرد خنزرپنزری به آن نرسد ... من هم به روال دوستان تولدتان را تبریک می گویم. تولد در سرزمین فوق الذکر
4 Comments:
تولدت مبارک آرش جان
پیشاپیش تولدت مبارک
این سرزمین پر رمز و راز و زیبایی که در آن عمر گرانمایه را صرف کرده ایم، همیشه با آن سایه دیکتاتوری بالای سرش مرا به یاد زن لکاته داستان هدایت می اندازد که جای دندان کرم خورده پیرمرد خنزرپنزری روی گونه زیبایش مانده بود. آن وقت است که احساس راوی بوف کور را درک می کنم. دلم می خواهد چاقوی دسته استخوانی ام را در بیاورم و آن زن اثیری همزاد لکاته را تکه تکه کنم و بچپانمش در چمدانی که دست هیچ پیرمرد خنزرپنزری به آن نرسد
...
من هم به روال دوستان تولدتان را تبریک می گویم. تولد در سرزمین فوق الذکر
تمام نشد. تازه فهمیده ای که در سرزمینی دیکتاتورزده هم می توان خوب زندگی کرد
Post a Comment
<< Home