مراسم تدفين
در سردخانه، شهيدان بخار ميشوند.
آبايي
نازلي
وارتان
مرتضا
خسرو
...
صفِ بيپايانِ هزاران هزار كه در سپيدهدمان تيرباران شدهاند.
صبحِ سرديست در دامنههايِ دماوند.
بر گورِ تازهاي، رويِ تكهاي مقوا نامِ كسي را نوشتهاند:
رديفِ 60. شمارهي 15. تيرباران. 21 تيرماه 1360.
و گورهاي بينامُ نشان، تاريخ سالهاي پشتِ هم دارد.
جنازهي شاعر را به سردخانه ميآورند.
- شاعر! شعري بخوان! هرچه باشد.
شاعر سكوت كرده است.
- هرچه باشد.
- "هرگز از مرگ نهراسيدهام."
هر جنازه شعري ميخوانَد.
هر جنازه، با چندين گلوله در سينه، سرودي ميخواند.
شاعر سكوت كرده است.
صدايشان ميآيد كه ميآيند شاعر را ببرند.
وارتان هنوز سخن نگفته است.
ديگران هم سكوت كردهاند تا شاعري كه آنها را سروده است، تشييع شود.
"هر سپيده، با صداي هماواز دوازده گلوله سوراخ ميشود."
جنازهها در بيابان بخار ميشوند.
تمام سردخانههايِ جهان هم تابِ اين همه را ندارد.
مرداد 79
در سردخانه، شهيدان بخار ميشوند.
آبايي
نازلي
وارتان
مرتضا
خسرو
...
صفِ بيپايانِ هزاران هزار كه در سپيدهدمان تيرباران شدهاند.
صبحِ سرديست در دامنههايِ دماوند.
بر گورِ تازهاي، رويِ تكهاي مقوا نامِ كسي را نوشتهاند:
رديفِ 60. شمارهي 15. تيرباران. 21 تيرماه 1360.
و گورهاي بينامُ نشان، تاريخ سالهاي پشتِ هم دارد.
جنازهي شاعر را به سردخانه ميآورند.
- شاعر! شعري بخوان! هرچه باشد.
شاعر سكوت كرده است.
- هرچه باشد.
- "هرگز از مرگ نهراسيدهام."
هر جنازه شعري ميخوانَد.
هر جنازه، با چندين گلوله در سينه، سرودي ميخواند.
شاعر سكوت كرده است.
صدايشان ميآيد كه ميآيند شاعر را ببرند.
وارتان هنوز سخن نگفته است.
ديگران هم سكوت كردهاند تا شاعري كه آنها را سروده است، تشييع شود.
"هر سپيده، با صداي هماواز دوازده گلوله سوراخ ميشود."
جنازهها در بيابان بخار ميشوند.
تمام سردخانههايِ جهان هم تابِ اين همه را ندارد.
مرداد 79
1 Comments:
شعر زیبایی است و از معدود شعرهای شماست که همان بار اول گمان میکنم با آن ارتباط گرفتم و البته مشکل از من است
باری ، نفهمیدم چرا بعد از بیابان در سطر آخر دوباره به سردخانه برمی گردد
وحید
Post a Comment
<< Home