March 22, 2011

شعری از استانیسلاو بالینسکی (شاعر لهستانی). (متاسفانه تاریخ شعر معلوم نیست.) نقل از کتاب بچه‌های اصفهان/ پرتره‌نگاری‌های ابوالقاسم جلا از پناهندگان لهستانی (1321-1324)/ به کوشش پریسا دمندان

تو به اصفهان بازخواهی گشت
آنسان که چوپان به دره‌ها؛

از میان کوچه‌هایی با درختان زرد پاییزی
با صدای موزون سیم‌سازی به هنگام عصر
هم‌نوا با بانگ جرس شتران مست

از میان روستاهای دوردست
در همهمه خروشان رودخانه‌ها
و سکوت باغ بهشت
پیچیده در عطر گل سرخی،
خوشبوتر از عطر همه گل‌های گیلان

در سایه سیمگون عصری آرام
تو به اصفهان بازخواهی گشت
ذهنت آزاد،
فکرت رها،
نرم در افق‌هایش جاری می‌شوی
گم می‌شوی در آبی‌های شهر
در زیبایی میدان‌ها
و نجوای موزون بازارها
تپش قلبت را
و ضربان نبض زمان را
از یاد خواهی برد

آسمان به زیرمی‌آید و گنبدهایش را
با شیره زمردین خود
خواهد شست
و تو، چشمان سیراب‌شده‌ات را
به بلندی‌هایش خواهی دوخت

چه سعادتمند خواهی بود
چه سعادتمند!

4 Comments:

At 8:58 PM, Anonymous فاطمه said...

چه سعادتمند خواهیم بود غم این روزگار چرکین اگر می گذاشت
...
چه دیاری است اصفهان که آدم را پابند می کند، شیفته ی خودش

 
At 12:09 PM, Anonymous Anonymous said...

چه شعرهای نابی پیدا می کنی آرش!چه خوب می شود اگر شعر -واحتمالا داستانهای- غیرایرانیها درباره اصفهان در قالب یک مجموعه یا کتاب چاپ شود.
فرهاد

 
At 3:45 PM, Blogger cooob said...

چندتایی از خاطرات لهستانی های پناهنده در اصفهان سال های جنگ دوم در این کتاب بچه های اصفهان آمده است فرهاد

 
At 4:32 PM, Anonymous نهال said...

من هم این کتاب را عیدی گرفتم

 

Post a Comment

<< Home