این زخم
این چاک
این جر
این جیغ
که میگذرد از شهر
از من
این زخم شور
این رود
بود
بود
بود.
جنازهی تفتیدهایست
روزها
رود
شبها
سیاهچالهی جاری
در امتدادِ شهر وُ شب کش میآید
تاریک
تاریک
تاریک.
تمامِ پلها وُ شهر وُ کوه صفه وُ ما را
فرو میکشد
خودش را هم فرو در خودش فرومیکشد
و در سکوتی تفت وُ تخت
از اصفهان
جز طنین هان...
شهریور 88- خرداد 90
1 Comments:
این شعر خیلی خوبیه
Post a Comment
<< Home