اولینبار پاهایم سراسر کهیر زد با خارش زیاد، و دستهایم، کف دست و انگشتهایم، ورم کرد. بار دوم، گوشهی چشم چپم، انگار که چیزی گزیده باشد، متورم شد و تا فردا صبحش، تورم به گوشهی چشم راست هم خزید و تا عصر برطرف شد. درست دو هفته پس از بار دوم، دیشب لبم، از داخل گوشهی چپ، آرام آرام متورم شد و تورم خزید دور دهان و حالا با لب و دهان متورم، شدهام شبیه میمونها! گویا نوعی حساسیت است به نمیدانم چی. وجه تازهایست از تنم که در 40سالگی رخ نموده است؛ چیزی که هرگز، بههیچوجه برایم سابقه نداشته است و دارم با آن یکجورهایی حال میکنم؛ وقتی تنم، فارغ از "من"، به حال خود است و حتا چهرهام را تغییر میدهد و من نگاهش میکنم و باید صبر کنم تا یکی دو روزی کار خود کند و برود.
December 02, 2011
يك دفتر شخصي در روزمرگی، شعر و معماري
عباس کاظمی. جامعه شناسی و زندگی روزمره
0 Comments:
Post a Comment
<< Home