این روزها با دو نمونه از سرپیچی از مجوزهای بهاصطلاح فرهنگی ِ حکومتی، یا دو نمونه رسمینبودن، برخوردم که هردو سخت به شعفم آورده است:
یکی چندی پیش در نمایشگاهی از آثار حجم در یکی از گالریها بود. مجسمهساز، علاوهبر آثاری که در سالن اصلی بهنمایش گذاشتهبود، چند کار هم از فیگورهای زنهای برهنه در اتاقی دربسته داشت که فقط به افرادی که قابلاعتماد بودند نشان میداد.
و دوم کتاب شعرِ علیشاه مولوی با عنوان «کاملن خصوصی برای آگاهی عموم»، که نشر «شعر مستقل ایران» منتشر کرده است در 1000نسخه بدون «مجوز» و البته بدون سانسور. مقدمهی شاعر، کوتاه و خواندنیست:
«بهجای مقدمههای مرسوم؛
- از مدیران محترم نشرهای «چشمه»، «نگاه»، «ابتکار نو» و «مینا» که تمایل داشتند این مجموعه را چاپ کنند صمیمانه سپاسگزارم.
- شعرهایم را فزرندانم میدانم، دوست نداشتم با سانسورچیها تنها بمانند، چون با آنها مثل بچههای بزهکار رفتار میکردند.
- نوشتن با هدف مجوزگرفتن یعنی: (خودسانسوری) که متاسفانه این روزها اپیدمی شده است.
- نتیجه دیپلماسی حاکم (اثر مثلهشده/ مولف تحقیرشده) و مخاطب فریبخورده است.»
0 Comments:
Post a Comment
<< Home