بهنظر من این غزل، ضعیفترین غزل حافظ است (البته بهجز بیت اول):
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم / ناز بنیاد مکن تا نکَنی بنیادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگلم / قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شهرۀ شهر مشو تا ننهم سر در کوه / شور شیرین منما تا نکنی فرهادم
می مخور با دگران تا نخورم خون جگر / سرمکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم /
طرّه را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم / غمِ اغیار مخور تا نکنی ناشادم
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی ما را / یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
رحم کن بر من مسکین و بهفریادم رس / تا بهخاک در آصف نرسد فریادم
چون فلک سیر مکن تا نکُشی حافظ را / رام شو تا بدهد طالع فرّخ دادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی / من از آن روز که در بند توام آزادم
از حافظ به سعی سایه
از حافظ به سعی سایه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home