گورگنجهای خاوران
در تیرماه سال 1360، پانزده نفر از
اعضای سازمان پیکار در چاپخانهای زیرزمینی در تهران دستگیر و بهفاصلهی دو روز
«محاکمه» و تیرباران شدند. گورستان خاوران (که به «کفرآباد» مشهور شد)، در شمال
غربی تهران و در دامنههای البرز، با خاکسپاری این 15 نفر افتتاح شد. جنازهی هیچکدام
از این 15 نفر به خانوادههایشان تحویل نشد، شسته نشد و با همان لباسها که
تیرباران شدهبودند، غرقه به خون (بنا به گفتهی شاهدی عینی)، در گورهایی کمعمق
دفن شدند. کسانی که چند روزی پس از خاکسپاری این 15 نفر به گورستان خاوران رفتهاند،
بوی مردار را بهوضوح استشمام میکردهاند.
نشان هر قبر تکهای مقوای صورتی بود
که مشخصات گور را با مداد روی آن نوشته بودند:
ردیف 60. شماره 15. صادق اخوت.
تیرباران. 21 تیرماه 1360
با افتتاح «کفرآباد»، گور سعید سلطانپور،
چریک فدایی خلق که چند ماه پیش از آن تاریخ برسر سفرهی عقد دستگیر و بلافاصله
تیرباران شدهبود، در «بهشت زهرا» (گورستان رسمی تهران) نبش قبر و استخوانهای او
به «کفرآباد» منتقل شد.
یکی دو سال بعد، من که نوجوانی 11-12
ساله بودم، بهاتفاق چند نفری از اقوام به گورستان خاوران رفتیم. گورستانی که چندی
پیش با گور 15 نفر افتتاح شده بود، اکنون گورهای بسیاری را در سینه داشت و مشهور
بود که گورهای دستهجمعی هم میان آنها هست. «عزت طباییان» از جمله آنها بود که
به خاک خاوران سپرده شد. من به چشم خویشتن دیدم تابوتهایی فلزی را در گوشه_کنار
گورستان که لکههای خون در آنها خشکیده بود. بر دیوار کوتاه گورستان، با حروف
درشت و خوانا ناسزاها به خانوادههای ساکنان این گورستان نوشته بودند. نشان هر قبر
حالا سنگی شکسته، شاخه گلی فلزی یا چیزهایی از این قبیل بود که آن هم هرچند صباحی
با حملهی پاسدارها بهکلی منهدم میشد. از آنپس هرکس میخواست گور خاصی را
بیابد، چون سطح زمین هرچندگاه صاف و هموار و بینشان میشد، ناگزیر از قدمکردن
بود.
«هشت قدم مانده به در
شانزده قدم رو به دیوار»[1]
مثل وقتیست که دستهجمعی به کوه میرفتیم. مثل وقتیست که در
سکوت کوهستان، در سکوت درهای، پای چشمهای، ما بچهها با زنها و مردها، همه یکصدا
سرود می خواندیم.
حالا هم آنها دستهجمعی به دامنههای البرز رفتهاند و اگر
سکوت کنیم و خوب گوش دهیم، هر کدام با چندین گلوله در سینه سرودی میخواند،
«بههنگامی که هر سپیده
بهصدای هماواز دوازده گلوله
سوراخ
میشود»[2].
آرش
اخوت
اصفهان.
شهریور1386
1 Comments:
:(
Post a Comment
<< Home