گم کردن لبتابم،
از نظر حسی، تجربهایست مشابه وقتی که بابا آن کتابخانهی خانگی را جعبه کردند و
سپردند به کتابخانهای عمومی در ورامین گویا: هربار یادم میآید کدام گوشه چه بود
و چه داشتم که حالا دیگر نیست. این نوعی فضای خیالی در ذهن و حسام میسازد که با غبطه و دریغ از گم کردن چیزهایی همراه است که دیگر هرگز دوباره نخواهیم یافت. اما
فرق این دو با هم، ماهیت دیجیتالِ دومی و ماهیت فیزیکیِ اولیست که بهکلی متفاوت
است.
خوشبختانه تقریبا از همهی متنها و نوشتههایام که در لبتاب داشتم، پرینتی هم دارم یا اتودهای نوشتهها و شعرهایم که در دفترچههای «واقعی»ام پراکنده است اما هنوز هست و شاید به خیال هیچ دزدی نرسد که اینها را بدزدد. در اینمیان آنچه سخت اسباب درد و دریغام میشود، آنهمه عکس دیجیتالیست که در طول 7-8 سال از گوشه-و-کنار این شهر و این مملکت گرفتم و جز بخش کوچکیش که روی سی دی دارم، باقی شاید برای همیشه از دست رفت. دیجیتال حبابیست؛ دل به آن نتوان بست!
خوشبختانه تقریبا از همهی متنها و نوشتههایام که در لبتاب داشتم، پرینتی هم دارم یا اتودهای نوشتهها و شعرهایم که در دفترچههای «واقعی»ام پراکنده است اما هنوز هست و شاید به خیال هیچ دزدی نرسد که اینها را بدزدد. در اینمیان آنچه سخت اسباب درد و دریغام میشود، آنهمه عکس دیجیتالیست که در طول 7-8 سال از گوشه-و-کنار این شهر و این مملکت گرفتم و جز بخش کوچکیش که روی سی دی دارم، باقی شاید برای همیشه از دست رفت. دیجیتال حبابیست؛ دل به آن نتوان بست!
0 Comments:
Post a Comment
<< Home