در مرمت خانهی بیدآباد اتفاق جالبی افتاد: (میگویم
اتفاق افتاد چون از آغاز چندان آگاهانه و از پیش برنامهریزیشده نبود) تقریبا یا
تحقیقا هیچ مصالحِ روکار و نهاییِ فابریکی از بازار نخریدیم. تمامِ کاشیهای این
خانه از کاشیهای دورریزِ کنارِ جادهی خمینیشهر است که بهصورتِ شکسته کار کردهایم.
حتا یک متر کاشی هم نخریدیم. باقیِ نازککاریِ خانه هم که گچ و سیمان است. از این
میان، کففرشِ حیاط است که میانِ آجرِ خشتی یا سیمانِ درجا با قلوهسنگ هنوز درکشمکشایم.
آجرِ خشتی را البته از بازار میخریم اما مصالحی لوکس و مدِ روز نیست. علاوهبر
این، نبودِ "استادکار" (جز گچکار که ضروری و اجتنابناپذیر است)، باعث
شد ساختن در این خانه، تبدیل شود به نوعی کارِ تجربی و آموختنی. این ماهیتِ
تجربیِ ساختن با آن بازیافتی بودن و لوکس نبودنِ مصالح، انگار نوعی تجانس دارد. و
گچ! عجب مصالح عجیب و محترمیست!
March 07, 2013
يك دفتر شخصي در روزمرگی، شعر و معماري
عباس کاظمی. جامعه شناسی و زندگی روزمره
3 Comments:
جسارتا بخش پایانی متن شما مشکلی را برای بنده پیش آورد و آن اینکه کلمه مصالح جمع است درحالی که گچ مفرد است بنابراین قاعدتا نمی شود گفت گچ مصالح خوبی است اما از طرف دیگر مفرد مصالح هم اینجا معنی نمی دهد که بگوییم گچ مصلحت خوبی است! حالا ما مانده ایم که با این گچ چکار کنیم؟! به نظر می رسد مشکل از آنجا زاییده شده که یک کلمه عربی را گرفته ایم (مصالح) بعد آن را از معنی اصلیش تهی کرده ایم اما چون کلمه ذاتا جمع است ناچاریم آن را بصورت جمع بکار ببریم چون مفردش صورت خوشایندی ندارد
کف فرش حیاط با آجر خشتی عالیه. خانه تان روشن
هفت پیکر عزیز. اول این که از این واژه ها که جمع و مفردشان یکی ست در زبان فارسی باز هم داریم مثل ابزار و من گمان می کنم برای این نوع اسم ها هم می شود درحالت جمع استفاده کرد و هم درحالت مفرد. دوم این که شخصا معتقدم برای غیر انسان و غیر عمل انسانی نباید از فعل جمع استفاده کرد.
Post a Comment
<< Home