خصوصیتِ مهم یا حسنِ کتابِ «زندگینامۀ نیما یوشیج» (مصطفی اسلامیه/ انتشارات نیلوفر)،
تصویرِ چندوجهیایست که از این شاعر میسازد. از میانِ اضلاعِ منشورِ شخصیتِ
نیما، شوریدگی، میلِ به انزوا، حزن، و روشناندیشی بهنظرم اضلاعِ اصلیست یا شاید
اینها برای من خوشتر است. البته اندکی خودخواهی و پرتوقعیِ بیجا و شاید تنبلی،
بهخصوص در جوانی، هم از جنبههای دیگرِ شخصیتِ اوست.
انزوای نیما ذهنِ مرا خیلی مشغول میکند. فکر میکنم
که این انزوا خیلی مهم است و در شعر و شاعرانگیِ او، سهمِ زیادی دارد. از مصداقهای
متعدد و مستقیم و غیرمستقیمِ انزوای نیما در این کتاب میگذرم و به یک نمونه، که
بهنظرم خیلی مهم است، اشاره میکنم:
نیما، هرچند به اوضاعِ سیاسیِ مملکت نهتنها بیاعتنا
نیست؛ بلکه موضعگیریها و تشخیصهای سیاسی/اجتماعیِ خود را دارد و شعرهای او
گواهِ این مدعاست؛ اما از سیاست در صورتِ عملیِ آن، میپرهیزد. خودش در نامهیی مینویسد:
«خوشبختانه ابداً در کارهای سیاسی دخالت ندارم. حقیقتاً خوشبختانه» تشخیصهای
سیاسیِ او، از نگاهِ تیز و دقیق و حساسِ او نشان دارد؛ و از آنجمله است پرهیزش از
همراهیِ رسمی و تشکیلاتی با حزب توده و بهخصوص با میتینگها و تظاهراتِ سیاسیِ
این حزب؛ هرچند در نخستین کنگرهی نویسندگانِ ایران، که توسطِ حزب توده در تیر
سالِ 1325 برگزار شد و تقریبا همهی نویسندگان و شاعرانِ مطرحِ دوران در آن شرکت
کردند، حاضر شد و شعر خواند. اما جالب این است که نیما، در تظاهراتِ بزرگِ حزبِ
توده، که چند ماه قبل از کنگرهی نویسندگان، در اردیبهشتِ 1325 برگزار شد، شرکت
نکرد:
«نیما آن روز در خانهاش مانده بود، در خانهای که
تقریباً در وسط خیابانهای پرجمعیت و آن تظاهرات عظیم بود.» این، بهنظرم یکی از
مهمترین و زیباترین مصداقهای انزوایِ نیماست. شرحِ دیدارِ پسرعموی نیما با نیما
در خانهاش در همان روز، اهمیتِ این گوشهگیری را بیشتر نشان میدهد.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home