March 31, 2013


خصوصیتِ مهم یا حسنِ کتابِ «زندگی‌نامۀ نیما یوشیج» (مصطفی اسلامیه/ انتشارات نیلوفر)، تصویرِ چندوجهی‌ای‌ست که از این شاعر می‌سازد. از میانِ اضلاعِ منشورِ شخصیتِ نیما، شوریدگی، میلِ به انزوا، حزن، و روشن‌اندیشی به‌نظرم اضلاعِ اصلی‌ست یا شاید این‌ها برای من خوش‌تر است. البته اندکی خودخواهی و پرتوقعیِ بی‌جا و شاید تنبلی، به‌خصوص در جوانی، هم از جنبه‌های دیگرِ شخصیتِ اوست.
انزوای نیما ذهنِ مرا خیلی مشغول می‌کند. فکر می‌کنم که این انزوا خیلی مهم است و در شعر و شاعرانگیِ او، سهمِ زیادی دارد. از مصداق‌های متعدد و مستقیم و غیرمستقیمِ انزوای نیما در این کتاب می‌گذرم و به یک نمونه، که به‌نظرم خیلی مهم است، اشاره می‌کنم:
نیما، هرچند به اوضاعِ سیاسیِ مملکت نه‌تنها بی‌اعتنا نیست؛ بل‌که موضع‌گیری‌ها و تشخیص‌های سیاسی/اجتماعیِ خود را دارد و شعرهای او گواهِ این مدعاست؛ اما از سیاست در صورتِ عملیِ آن، می‌پرهیزد. خودش در نامه‌یی می‌نویسد: «خوشبختانه ابداً در کارهای سیاسی دخالت ندارم. حقیقتاً خوشبختانه» تشخیص‌های سیاسیِ او، از نگاهِ تیز و دقیق و حساسِ او نشان دارد؛ و از آن‌جمله است پرهیزش از همراهیِ رسمی و تشکیلاتی با حزب توده و به‌خصوص با میتینگ‌ها و تظاهراتِ سیاسیِ این حزب؛ هرچند در نخستین کنگره‌ی نویسندگانِ ایران، که توسطِ حزب توده در تیر سالِ 1325 برگزار شد و تقریبا همه‌ی نویسندگان و شاعرانِ مطرحِ دوران در آن شرکت کردند، حاضر شد و شعر خواند. اما جالب این است که نیما، در تظاهراتِ بزرگِ حزبِ توده، که چند ماه قبل از کنگره‌ی نویسندگان، در اردی‌بهشتِ 1325 برگزار شد، شرکت نکرد:
«نیما آن روز در خانه‌اش مانده بود، در خانه‌ای که تقریباً در وسط خیابان‌های پرجمعیت و آن تظاهرات عظیم بود.» این، به‌نظرم یکی از مهم‌ترین و زیباترین مصداق‌های انزوایِ نیماست. شرحِ دیدارِ پسرعموی نیما با نیما در خانه‌اش در همان روز، اهمیتِ این گوشه‌گیری را بیش‌تر نشان می‌دهد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home