امین
بزرگیان در کتابِ «ایدههای خیابانی» در فصل «موتور سیکلت»، از ماهیتِ
پارادوکسیکال موتور سیکلت میگوید که درعینحال که مرکبیست مذکر، و ایدئولوژی (هم
عرف و هم قانون) همواره از موتورسواریِ زنان (بهعنوان راننده) جلوگیری میکند،
اما از سوی دیگر موتورسواری در ایران یکی از «بارزترین مظاهر سکسوالیته
[سکشوالیته]» است؛ چرا که «زنانی که پشت [تَرک]ِ آن مینشینند، بیش از آنچه در هر حالت
و وسیلۀ نقلیه دیگری ممکن است، میتوانند در عرصۀ عمومی شهر به جنس مذکر نزدیک
شوند و او را در بغل گیرند.» سپس نتیجه میگیرد که «موتورهایی که قرار بود
«مردانه» باشند، در خلال کنترلها و مراقبتهای ایدئولوژیک، به بارزترین تجلی
سکسوالیته [سکشوالیته] در سطح شهر تبدیل شدهاند.»
به اینها
میخواهم اضافه کنم (که البته حتمن بزرگیان هم به این نکته توجه کرده اما از ترس
ممیزی ننوشته؛ گو آنکه کلِ کتابِ او گرفتار ممیزی شد) نقشِ بسیار فعال و موثرِ
این مرکب مردانه را در عیان کردن و نمایشِ گاهی تاحدی کارناوالیِ تصاویرِ «ممنوع»
و زنانگیِ زنانی که بر تَرک مینشینند: باد روسریها و مقنعهها را بالا میزند؛
مانتوها و حتا چادرها را بر گُرده میچسباند و نقشِ سوتینها را عیان میکند؛ باسنها
را برجستهتر میکند؛ رانها را از زیرِ مانتوها آفتابی میکند؛ و حتا گاهی
سوارشدنِ زنان را بر زینِ موتورسیکلتها، به صحنههایی تبدیل میکند که پنهانیهایی
را عیان میکنند.
علاوهبراینها،
موتورسیکلتهای مدل جدیدی را دیدهام که تَرکنشین کمی از راننده بالاتر است و بر
روی او خمیده میشود. تصویری با شباهتِ بسیار به «گشنی کردن» اما بهصورت معکوس:
«ماده» بر «نر» سوار است. همین نیز طرفه است: برای جامعهی بسیار مردسالاری که
چنان میانِ «فاعلی»ِ مرد و «مفعولی»ِ زن فرق می گذارد و برای «فاعلی»ِ مرد ارزش
و اهمیت بسیار قایل است، این تصویرِ «وارونه»، مرکبِ مردانه و «مردانگی»ِ موتورسیکلت
را «دود میکند و به هوا میفرستد».
1 Comments:
هاه هاه. عالی بود. از اول تا آخر. میشه که در والم کپی کنم با رعایت حق کپی رایت؟
Post a Comment
<< Home