October 30, 2013

این یاداشت، تمرینی‌ست برای نوشتنِ جستاری تناقض‌نما!!
  1. تمایلاتِ همجنس‌خواهانه‌ی من، سهمِ کم‌تری در طبیعتِ جنسیِ من دارد و بیش‌تر از آن‌ که طبیعتِ من باشد، نوعی تمایلِ خودآگاهانه است و بحثش مفصّل.
  2. اصولن معتقدم هیچ‌کس زشت نیست و با تعیینِ استانداردهای حتا شخصی برای زیبایی و جذابیتِ سکسی میانه‌ای ندارم. برای من هر تیپ و نوعِ آدمی، در مواقعِ متفاوت و بسته به موقع، فی‌نفسه حاوی جذابیتی سکسی و حتا گاه اغواگرانه است.
  3. میانِ جذبه‌ی سکسی و آدمیتِ آدمی، خطی تیز یا حتا به تفکیکی نظری قایل نیستم. میلِ سکسی به دیگران، حتا دیگرانِ ناشناس و ره‌گذر، به‌نظرم نه‌تنها تقلیلِ آن‌ها به اندامِ جنسی‌شان نیست (که همان اندامِ جنسی هم چیزِ کمی نیست)، بل‌که برعکس، وجهِ مهمی از آدمیتِ آدمی را متبلور و برجسته می‌کند.

اما شاید به‌گونه‌ای تناقض‌نما و برخلافِ این ادعاها، اصولن میانِ شهوت و حشرم از یک سو و «معیارها»م (!) برای تیپِ موردِ علاقه‌ام از سوی دیگر، تمایز و تفاوتی‌ست: تن و توشِ توپُر و برجستگی‌های آب‌دارِ اندامِ زن‌های پُراندام (جز سینه‌های مَشکیِ خیلی بزرگ که هیچ جذابیتی برایم ندارد)، بر شهوتِ مدام و خفته و نهفته‌ی من، سخت دامن می‌زند؛ درحالی که تیپِ مورد علاقه‌ام، که البته هم‌زمان بسیار برایم سکسی‌ست، اندامِ لاغر، لاغر، لاغر و استخوانی‌ست؛ چیزی آن شکل که نشود راحت، حداقل با لباس، مرزِ مشخصی گذاشت میانِ زن بودن و مرد بودنِ او. گویی «سرنمون»ِ آدمی برای من، زنِ لاغر است، زنِ استخوانی با موی کوتاه، که از نرم‌های متعارفِ «زن بودن»، حداقل در وجه سکسی و فیزیکی‌اش، کم‌تر نشان دارد؛ درعوض، توامان هم زن است هم مرد. آدم است. نوعی «سوپر سکس» (!) است و درعین‌حال، نوعی جنسیتِ مینی‌مال. Shemale نیست هرچند این نوع هم برای من جذاب است اما Shemale، آبسترکسیون و درنتیجه شاعرانگیِ «زنِ کم‌رنگ» یا جنسیتِ مینی‌مال را ندارد؛ غلیظ است. «زنِ کم‌رنگ» یک‌جور اشباعِ اشاره‌وار و انتزاعی و جنسیتِ مینی‌مال است و همین اشباع، درعینِ آبستره بودن و مینی‌مال بودن، میلِ همیشه و سیری‌ناپذیرِ مرا به سکس، بی‌آن‌که قصدِ بزرگ‌نمایی و خودنماییِ سکسی داشته باشم، تشفّی می‌دهد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home