February 19, 2014

در شهر يزد، تكيه/ميداني هست به‌نام اميرچخماق كه خودش حكايت جالبي‌ست؛ اما از آن جالب‌تر، يك حجم چوبي عظيم است كه در يزد به "نخل" معروف است. اين حجمِ چوبيِ عظيم، در تمام طول سال در كنار ديوار تكيه‌ي اميرچخماق جا خوش كرده است و تا آن جا كه من مي‌دانم فقط روزهاي عاشورا و تاسوعا، چيزي حدود 100 مرد آن را بلند مي كنند و در مسير مشخصي جابه‌جايش مي‌كنند و دوباره مي‌گذراند سر جاي اولش. 
اين نخل يك «شيِ شهري»ست. هرچه فكر مي‌كنم مشابهش را درهيچ كجاي دنيا نمي‌شناسم. (البته جز در شهرهای دیگرِ اطرافِ یزد.) گويا منحصربه‌فرد باشد. در هيچ شهري انگار "شيِ شهري"نداريم. شيي كه به هيچ كس متعلق نيست و به همه‌ي مردم شهر متعلق است و مثل يك دوچرخه كنار حياط شهر پاركش مي‌كنند. يك شيی كه جابه‌جا مي‌شود و بخشي از هويت يك شهر است.

اما، یک‌جورِ «شیِ شهری»ِ دیگر هم، البته نا با این مشخصات، در اصفهان داریم. و آن مشخصن سی-و-سه پل و پلِ خواجوست. این دو را البته نمی‌توان جابه‌جا کرد، اما به‌شدت ماهیتیِ شی‌گونه دارند. مثل یک شی، به‌خصوص از چشمِ پرنده و در مقیاس‌های ریز و دور، می‌توان بر این دو پل احاطه یافت؛ گویی می‌توان آن‌ها را در دست گرفت؛ مثل یک مجسمه، یک شی. درعین‌حال این «اشیا»، در مقیاس واقعی و یک‌به‌یک، محیطِ ما می‌شوند و ما را دربر می‌گیرند. این نکات را البته شاید بتوان به بقیه‌ی پل‌ها هم تسرّی داد؛ اما به‌نظرم این دو پل، به‌واسطه‌ی فرم و حجمِ کلیِ معماری‌شان و آن حسِ مکان که در فضای روگذرِ آن‌ها می‌شود درک کرد، با بقیه‌ی پل‌ها بسیار متفاوت‌اند. به‌عبارتِ دیگر، آن فضایِ میانی، ماهیتِ شی‌گونه‌ایِ این دو پل را افزون می‌کند. این دو پل، دو شی‌اند که فضایی را درمیان دارند. جالب این که آن فضای خالیِ میانِ دو پل هم یک‌جور شی است؛ شیِ نامریی.


1 Comments:

At 7:54 AM, Anonymous یلدا said...

شبیه این نخل البته در ابیانه هم بود

 

Post a Comment

<< Home