September 22, 2014

سوزان سونتاگ در مقاله‌ی «سیمای والتر بنیامین»، از مالیخولیای بنیامین به‌تفصیل سخن می‌گوید. اصلی‌ترین مولفه‌های این مالیخولیای اصیل را در خوانشِ سونتاگ می‌توان به‌شرحِ زیر خلاصه کرد:
-          خیال‌پردازیِ شهری و میل به گم‌شدن و پرسه در شهر
-          «کُندی»
-          «خودآگاهی و ارتباطی نارضایت‌بخش به خویشتنِ خویش»
-          «پرهیز از بیان احساسات»
-          «بی‌وفایی» و وفاداری به اشیا به‌جای وفاداری به انسان‌ها
-          «گفتگوی عمیق بینِ فرد مالیخولیایی و جهان همواره پیرامون اشیا صورت می‌پذیرد (و نه پیرامون افراد)»
-          «اندیشه‌ی مرگ شخصیتِ مالیخولیایی را تسخیر کرده است»
-          «تمثیل» و «تاویل» («فراشدی که مفهوم را از اشیای متحجّر و بی‌اهمیت بیرون می‌کشد.»)
-          «فرد مالیخولیایی بر این باور است که اراده‌اش ضعیف است»
-          «نیاز به تنها بودن –همراه با تلخیِ ناشی از تنهایی» («کار کردن [(نوشتن)] مستلزم تنها ماندن است – یا لااقل مستلزم عدم وابستگی به هرگونه رابطه‌ی پایدار است.»)
-          «غرقه شدن در کار»، «تمرکزِ تام و تمام»
-          «برای فرد مالیخولیایی روابطِ طبیعی، مانند پیوندهای خانوادگی مستلزم ذهنیتی تصنّعی و احساساتی‌گری است.»
تقریبن دچارِ همه‌ی این خصوصیات‌ام؛ و این دچاری را البته به هر «سلامتِ روانی» و «نُرم» و جمعیتِ خاطری ترجیح می‌دهم. از این میان، میل به تنهایی، بی‌وفایی به آدم‌ها (به‌معنیِ بی‌علاقگی به روابطِ پایدار و مراوده) و گونه‌ای وفاداری شیئی و ابژکتیو، در من گاهی بیداد می‌کند. 

0 Comments:

Post a Comment

<< Home