سوزان سونتاگ در مقالهی «سیمای والتر بنیامین»، از مالیخولیای بنیامین بهتفصیل
سخن میگوید. اصلیترین مولفههای این مالیخولیای اصیل را در خوانشِ سونتاگ میتوان
بهشرحِ زیر خلاصه کرد:
-
خیالپردازیِ شهری
و میل به گمشدن و پرسه در شهر
-
«کُندی»
-
«خودآگاهی و
ارتباطی نارضایتبخش به خویشتنِ خویش»
-
«پرهیز از بیان
احساسات»
-
«بیوفایی» و
وفاداری به اشیا بهجای وفاداری به انسانها
-
«گفتگوی عمیق
بینِ فرد مالیخولیایی و جهان همواره پیرامون اشیا صورت میپذیرد (و نه پیرامون
افراد)»
-
«اندیشهی مرگ
شخصیتِ مالیخولیایی را تسخیر کرده است»
-
«تمثیل» و
«تاویل» («فراشدی که مفهوم را از اشیای متحجّر و بیاهمیت بیرون میکشد.»)
-
«فرد مالیخولیایی
بر این باور است که ارادهاش ضعیف است»
-
«نیاز به تنها
بودن –همراه با تلخیِ ناشی از تنهایی» («کار کردن [(نوشتن)] مستلزم تنها ماندن است
– یا لااقل مستلزم عدم وابستگی به هرگونه رابطهی پایدار است.»)
-
«غرقه شدن در
کار»، «تمرکزِ تام و تمام»
-
«برای فرد
مالیخولیایی روابطِ طبیعی، مانند پیوندهای خانوادگی مستلزم ذهنیتی تصنّعی و
احساساتیگری است.»
تقریبن دچارِ همهی این خصوصیاتام؛ و این دچاری را
البته به هر «سلامتِ روانی» و «نُرم» و جمعیتِ خاطری ترجیح میدهم. از این میان،
میل به تنهایی، بیوفایی به آدمها (بهمعنیِ بیعلاقگی به روابطِ پایدار و
مراوده) و گونهای وفاداری شیئی و ابژکتیو، در من گاهی بیداد میکند.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home