فیلمِ "در عمقِ میدان" (بهروز ملبوسباف)، بهنظرم فیلمِ خیلی خوبیست؛
به خوبیِ فیلمِ دیگرِ این مستندساز ("اصفهان در بوقِ کارخانهها). "در عمقِ
میدان" مصداقِ بارزِ آن جملهی مشهورِ بودلر است: "افسوس! شهرها بارها
زودتر از قلبِ آدمی دگرگون میشوند." در "در عمقِ میدان" بهروشنی
این دگرگونیِ سریعِ شهر را، بسیار زودتر از قلبهای ما، میبینیم. از درخشانترین
بخشهای این فیلم، بهنظرم یکی آنجاست که فیلمساز، پدربزرگش را به میدان کهنهی
جدید(!) میبرد و پدربزرگِ 80-و-چندساله هیچجا را بهجا نمیآورد و بعد هم که در
شهر میچرخند، جای چندانی را نمیشناسد و مدام میگوید (چیزی در این حدود) که نه!
اینجاها را نمیشناسم. و یکی هم سکانسِ پایانیِ فیلم که میدان پوشیده از برف است
و فیلمساز گویی میدانِ خودش را میسازد. البته بازی و بدو بدوی کودکیِ فیلمساز
در مسجد جامع و کوچه پسکوچهها هم که حکایتِ خود دارد.
از ارزشهای مهم، هرچند شاید کمی "فرامتنی"ِ این فیلم، بهنظرم
سفارشی بودنِ فیلمیست که درعینِ حال، روایتی شخصیست از شهر. فیلم به سفارشِ
سازمانِ نوسازی و بهسازی شهرداری اصفهان ساخته شده، اما روایتِ شخصیِ خود را از
میدانِ عتیق و اصفهان دارد.
مشکلم در این فیلم فقط آنجاهاست که فیلمساز، مطابقِ کلیشهای که گویا از سرِ
فیلمهای مستندِ این روزگارِ ایران دست برنمیدارد، بهسراغِ "اساتید"ِ
اصفهان میرود و روایتهای تاریخی و رسمی و کلیشهای و هزاربار شنیده و خوانده را،
دوباره از زبانِ حضرات روایت میکند.
امیدوارم این فیلم را در همایشِ "راوی: شهر" ببینیم.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home