May 08, 2017

می‌گویند این دردِ شانه‌ی من که از آن (به‌قولِ پلیس‌ها) «واژگونی» مانده، برای همیشه می‌ماند؛ و این خیلی خوب است. این دردِ خفیف؛ مثل یک تنبیه یا گوش‌مالیِ ملایم و مدام و «اصیل»؛ دیگر برای همیشه با من است؛ و این خیلی خوب است. روی شانه‌ی چپم نمی‌توانم دیگر بخوابم؛ یعنی در این پوزیشنِ محبوبِ وقتِ خواب که شانه‌ی چپم را هُل می‌دادم زیر بالش تا بالش از شانه‌ام بالاتر بیاید کمی و سرم روی بالش قرار و آرام بگیرد. کم‌کم می‌توانم، البته نه‌چندان راحت، روی شانه‌ی چپم بچرخم؛ اما شانه‌ام، شانه‌ی چپم را نمی‌توانم زیر بالش هل بدهم. دردش بیش از آن است که راحت بخوابم. و این خیلی خوب است.

می‌گویند این درد از آن دردهاست که خوب نمی‌شود دیگر. دیگر برای همیشه با من است. و این خیلی خوب است.

1 Comments:

At 12:27 PM, Anonymous فاطمه said...

دردهای ماندگار

 

Post a Comment

<< Home