داريوش شايگان در كتاب
افسون زدگي جديد، هويت چهل تكه و تفكر سيار، از قول ژان بودريار مي نويسد:
همه
بناهاي جديدي كه در فرانسه به افتخار اين توبه به پا شده اند، مثل هرم
لوور، طاق نصرت دفانس، موزه اورسه، و نظاير آنها، بناهايي براي تكريم و
موزه اي كردن گذشته اند.
من اصلا چنين تصور نمي كنم. به نظرم واقعه ي بسيار مهمي كه در پاريس
اتفاق افتاده، گفت و گو و تعامل دوره هاي تاريخي ست و طرفه آن كه بخصوص
هرم لوور و هم
آرك لادفانس از بهترين نمونه هاي اين گفت و گوست
هرم شيشه اي لوور، به دو شكل با لوور قديم تعامل دارد: انعكاس، شفافيت
در بسياري از زاويه ها نسبت به هرم اگر بايستيم، يكي از وجوه هرم كه
نسبت به جهت ديد ما اريب تر است، آينه مي شود و تصوير لوور قديم را در خود
منعكس مي كند و از وراي وجه ديگري كه در آن زاويه شفاف است مي توانيم لوور
قديم را به وضوح ببينيم. زير هرم هم اگر برويم كه همواره لوور قديم را از
ميان سازه ي فلزي و شيشه اي هرم، بالاي سرمان مي بينيم
هرم لوور شيشه و فولاد است؛ نماد مشخصي از جهان مدرن كه يا از پس
شفافيت خود، پيشينه ي كهنش را نشان مي دهد يا آن را در خود منعكس مي كند
آرك لادفانس هم كه اگرچه خود (هم چنان كه لوور جديد) به كلي مجموعه اي
مدرن است اما به صورت هاي مختلف با تاريخ فرانسه در تعامل و تركيب است
فرم آرك لادفانس، از نظر ساختاري، همان فرم
تاق پيروزي ست كه سلف كلاسيك آرك لادفانس محسوب مي شود.
آرك لادفانس برروي محور قديم شهر مستقر شده و هم با استقرار برروي اين
محور و هم بخصوص با دهانه ي بزرگ خالي خود، تصوير شهر قديم را در قاب دارد.
اگر از طرف لوور، در امتداد محور قديم پاريس (كه بخش مهمي از آن محور
شانزه ليزه است) به طرف غرب و به سوي محله ي لادفانس حركت كنيم،
از ميان قاب خالي تاق پيروزي،
چشم انداز دور آسمان خراش هاي محله ي لادفانس و هم آرك لادفانس را مي
بينيم. تصوير مشهور و شگفت انگيزي ست: در عمق پرسپكتيو بسيار عميق محور
قديم، ابتدا تاق پيروزي (گذشته = پيشينه) و در وراي آن، آرك لادفانس و
آسمان خراش هاي شهر جديد (اكنون و فردا) را مي بينيم. گويي تمام سرگذشت شهر
در اين پرسپكتيو و در قاب تاق ها جمع آمده است
نه! اين آن چيزي نيست كه بودريار از آن به "رقص فسيل ها" تعبير مي كند