July 31, 2011


پارتی یا باغ پروانه‌ها

مثلث‌های رنگارنگ
جابه‌جا می‌شدند
                    سلام!
                    نوش!
پروانه‌های روشن در تاریکیِ کشاله‌ها.
کشاله بر کشاله‌ای افتاد             پروانه کوچک شد                        سفید با خال‌هایِ قرمز روشن
کشاله از کشاله‌ای واشد                        پروانه بال واکرد              صورتیِ تمام
کشاله‌ای کنار کشاله‌ای چسبید               پروانه‌ ثابت شد               سیاه سفید زرد
کشاله‌ای برخاست
پروانه پرپرپرپرید
دیدم
سفید بود و طرازش انگار قرمز بود.

«بفرمایید شام!»
کشاله‌ها واشدند
پاشدند
پروانه‌ها پریدند
باسن‌ها برفراز
کشاله‌ها پایین وُ بالا شدند
حتما پروانه‌هاشان درمیان
بال بال می‌زنند لابد آن‌ لاهایِ لا
قرمز 
صورتی
سفید با گل‌های ریزِ بنفش
تور تور تور
تورِ سیاه
تورِ سفید
تورِ صورتی
از همه‌رنگ
طرازهای دالبر وُ تور
بند
بند
بند
بندهای لای لاها.

پروانه‌ها تاریک‌اند        تاریک‌اند
چندتایی می‌چرخند گِردِ سرم
آه! پروانه‌ی گوشت‌خوار!
پروانه‌ی گوشت‌خوار!
در این گرگ وُ میش مرا دریاب! دریاب!
                                                        مرداد 90

July 30, 2011

نکته ای درباره ی میدان نقش جهان
August 04, 2007

July 22, 2011


آن‌چه عبدالله انوار درباره‌ی سرگذشت (نه فقط تاریخ)ِ تهران می‌نویسد خیلی خواندنی و ارزش‌مند است. پیش‌تر در «کتاب تهران» می‌نوشت. این آخری مطلبی دارد در دوفصل‌نامه‌ی «پایاب». یکی از خصوصیات بامزه، و البته بسیار باارزشِ نوشته‌های او، سرگذشت توامان شهر و آدم‌هاست. محدوده‌ای را انتخاب می‌کند و سرگذشت هر قطعه زمین یا کوچه و خیابان را نقل می‌کند که این زمین مثلا در نقشه‌ی نجم‌الدوله چه بوده و بعد چه شده و حالا چه‌گونه است و مالک آن کی بوده و آن‌وقت سرگذشت مالک را، مختصر و مفید ذکر می‌کند. در این نوشته‌ی اخیر سرگذشت «ناحیه‌ جنوبی بین چهارراه خیابان سی تیر و چهارراه خیابان حافظ» را می‌نویسد که خود حاوی سرگذشت آدم‌هاست؛ افرادی چون دکتر پرنس، میرزا جوادخان سعدالدوله، حسین‌علی‌خان پسر علاءالدوله (حاجب‌الدوله‌ی عهد ناصری، بعدها ملقب به معین‌الدوله)، معز‌الملک محمدتقی‌خان ناظم میزان، میرزا محمود صاحب‌دیوان و... . پس از شرح حدود محدوده‌ای که می‌خواهد معرفی کند می‌نویسد: «حال که محدوده‌ این چهارضلعی را [...] شناختیم با خواننده طالب شناسایی به‌داخل این چهار ضلعی می‌رویم تا از نزدیک صاحبان منازل و باغ‌های این ناحیه را به حدود صد و سی سال قبل بشناسیم.» و مطلب را با این جمله تمام می‌کند: «این بود سرگذشت آن چهار ضلعی در صد و سی سال قبل.»

July 18, 2011




 








پدیده‌های نوظهور در کنار روستاهای بخش کوهپایه (بالا به پایین: روستای سُهر و روستای میرجعفر): زمین‌های وسیع بازی با کف آسفالت! علاوه‌بر آسیبی که به چشم‌اندازهای هنوز بکرِ این روستاها وارد آورده است، ندیده‌ام کسی در آن‌ها بازی کند. آن‌قدری که من می‌دانم و در این روستاها دیده‌ام، فقط روزهای تعطیل، آن تعداد مرد جوان و میان‌سال گرد هم می‌آیند (زن‌ها که قرار نیست در این زمین‌ها بازی کنند!) که بتوانند بازی‌های گروهی راه بیندازند و این تعداد نیز به‌راحتی در فضاهای عمومیِ روستا به بازی مشغول می‌شوند

July 11, 2011

یاداشتی درباره ی حافظ کیارستمی

August 02, 2007

 

July 06, 2011

هرزه خوانی هام را نمی توانم برای کسی بخوانم. افسوس. ازجمله شعری برای استمنا یا شعری که خود استمناست