May 30, 2009

چه خیال ها

یک. دارم پر می شوم از فرهنگ خیالی گیاهان بیابانی تا کی که لبریز شوم
دو. همیشه در خیال دارم با پدرم بحث می کنم
سه. از خیال پردازی های شهری: میدان دروازه شیراز از چنگال مترو که راحت می شد، اسمش می شد میدان دانشجو با یک طراحی شهری خاص و متناسب با فعالیت های دانشجویی و یک ارتباط ارگانیک و حساب شده با سایت دانشگاه اصفهان؛ جایی مهیا برای هرنوع ابراز وجود فی البداهه ی فرهنگی و دانشجویی و عمومی. دو کتاب فروشی کنار در دانشگاه اصفهان هم به وسط میدان منتقل می شدند با یک پل عابر پیاده ی بامزه که از گوشه ی شمال شرقی دانشگاه (کنار میدان) می آمد داخل فضای میدان

May 28, 2009

این روزها اصفهانی ها به هم که می رسند می پرسند: این دفه شومام می دین؟

May 27, 2009

هرچند مرا با این بازار مکاره کاری نیست اما پیش بینی می کنم: موسوی و کروبی اگر ائتلاف نکنند که نمی کنند، انتخابات با یکی از این دو و احمدی نژاد به دور دوم می کشد. آن وقت شاید محمود جان ببازد

May 25, 2009

دوستان عزیز. اگر روزی روزگاری شورای نگهبان پنج نفر به اسامی زیر را به عنوان کاندید ریاست جمهوری تایید صلاحیت کند شما که بد را به بدتر ترجیح می دهید کدام را برمی گزینید؟
صفار هرندی. حسین شریعتمداری. علی فلاحیان. محمود احمدی نژاد. رحیم صفوی

May 21, 2009

سه نفری خانه ای می خریم در روستایی زیبا از روستاهای بخش کوهپایه

May 19, 2009

ویکی، کریستیانا، بارسلونا اگر یک رمان بود عالی بود اگر نه به خوبی بار هستی مثلا. به نظرم کارش با شهر سطحی و کم عمق است. شهری که می توانست (شاید که فیلم ساز هم می خواست) تمام آن شوریدگی را رقم زند اما به گمانم در این فیلم نشده بود چون این فیلم، بیش و پیش از آن که سینما باشد، ادبیات است آن هم با آن نریشن نچسب بسیار بد که نمی دانم ونمی فهمم اصلا به این فیلم چه می افزود؟ حتما من نمی فهمم. مگر ممکن است استاد و این همه سر وصدا؟ حتما من نمی فهمم

May 16, 2009


این تصویر زباله های پادگان هاشم آباد در حوالی تودشک (در راه اصفهان به نایین) است در یکی از زیباترین بیابان های ایران

May 15, 2009

من هستم که مستم
من مستم که هستم
من هستِ مستم اما نه چندان مستِ هست

می خواهم فرهنگ خیالی گیاهان بیابانی را بنویسم. فرهنگ خیالی گیاهان واقعی: به هر گیاه نامی بدهم و درباره ی خواص دارویی و غذایی و گیاه شناختی آن خیال پردازی کنم اگرچه چنین فرهنگی وقتی عمیق تر و پربارتر خواهد بود که من حداقل به زبان های محلی بیابان های ایران، لغت شناسی و تاریخ تطور زبان فارسی، و دانسته هایی از این دست، و نیز به خلاقیتی بی قید و بند مجهز باشم که نیستم

May 13, 2009

من هستم که مستم
من مستم که هستم
من هست مستم اما چندان مست هست نیستم

May 10, 2009

اگر شهردار بودم، وامی‌داشتم هرکس پروانه‌ی ساخت یا بازسازی‌های اساسی می‌خواهد، اول از وضع موجود ساختمانش عکاسی کامل کند و عکس‌ها را همراه با نقشه‌ی کامل وضع موجود به شهرداری ارائه دهد. این مدارک می‌شد سرگذشت هر ملک که می‌تواند در اینترنت یا آرشیو شهرداری دراختیار همگان قرار گیرد.

May 08, 2009

زوج هایی که س ک س شان در تخت خواب محبوس نیست نباید بچه دار شوند. شیخ ما گفت روزی

May 06, 2009

شانزده اردی بهشت

دو شعر با یاد مادرم

...
تمام توست
تمام سرگذشت تو
این آینه‌ی اتاقت
این آینه‌ی میز آرایشت
با دم‌راهی شیشه‌های عطر که تو را به من هبه می‌کنند وُ دریغ می‌کنند
هبه می‌کنند
دریغ می‌کنند.

به آینه‌ی اتاقت دست می‌کشم
راهم نمی‌دهد
راهم نمی‌دهد
از آنِ توست
از آنِ خودت
با سه شیشه عطر نصفه نیمه
دمِ راه.
عریانی‌ات را به‌یاد می‌آوَرَد این آینه
وقتی توی تو بودم
و در آن تنهایی‌های طولانی
عریان
خودت را نگاه می‌کردی.
آبان 87- اردی‌بهشت 88

...
من دلم می‌خواهد
گاهی عصرها در نور این پنجره بمانم تا بمیرم.
من دلم می‌خواهد گاهی
شب فرا برسد وُ چراغ روشن نکنم.
من دلم می‌خواهد گاهی
شب فرا برسد وُ مرا فرا بگیرد وُ فرو ببرد وُ من تاریک شوم
تاریکِ تاریک
مثل اتاق تو
مثل ظلماتِ تهیِ خالی وُ خلاء نبودن تو در اتاقت
در عصرها وُ در تمام خانه‌هایی که رفته‌ام وُ می‌روم
پس از تو
از پس تو.
تاریکِ تاریک
مثل ظلماتِ تهیِ متن
این متن‌ها که می‌نویسم
ظلماتِ خالیِ متنی که فرا می‌رسد وُ فرا می‌گیرد وُ فرو می‌برد وُ فرو می‌شود وُ فرو می‌رود در من
که نشسته‌ام این‌جا
کنار این پنجره
گاهِ غروب وُ آستانه‌ی شب وُ عمق تاریکی وُ تهیِ دیگر نبودنِ برای همیشه‌ی تو
تیر 87

May 03, 2009

هوا
هوای پرسه است
و من هوای پرسه دارم

May 01, 2009

سیطره ی خانوادگی در مجله ی معمار منتشر می شود

زمان را می کشیم تا روزی زمان ما را بکشد