November 30, 2009




روزمرگی ماشینی. به تقلید از پایین

November 26, 2009

4/9/88

یک راس کوراندو چار سیلندر نوک مدادی خریدیم بی علوفه وطویله، و این تکه از شعر فروغ فرخزاد مدام در ذهن من است
می توان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید
می توان در جعبه ای ماهوت
با تنی انباشته از کاه
سال ها در لابلای تور و پولک خفت
می توان با هر فشار هرزه ی دستی
بی سبب فریاد کرد و گفت
آه، من بسیار خوشبختم

November 18, 2009

و امروز در اصفهان ناگهان پاییز شد

November 14, 2009

آیا یک کتابخانه ممکن است ترجمانی از چندگانگی هویت‌ها باشد؟ کتابخانۀ خود من که اکنون در روستای کوچکی در فرانسه قرار دارد و هیچ پیوند آشکاری نیز با آن روستا ندارد، کتابخانه‌ای است چهل تکه ومرکب از کتابخانه‌های متعدد دیگری که من آن‌ها را در طول خانه به دوشی‌هایم در آرژانتین، انگلستان، ایتالیا، فرانسه، تاهیتی و کانادا جمع‌آوری کرده‌ام. این کتابخانه خود گواهی‌ است بر شماری از هویت‌های دگرگون شونده. من، به تعبیری، تنها شهروند این کتابخانه هستم، و بنابراین بعید نیست که نسبت به محتویات آن احساس دلبستگی کنم. اما طرفه اینجاست که شماری از دوستانم نیز تصور می‌کنند که هویت این دیگ درهم جوش، یعنی هویت کتابخانه‌ام، دست کم تا حدودی بدیشان نیز تعلق دارد. دلیل این امر را شاید بتوان به خصلت‌ رنگارنگ هر کتابخانه، حتا کتابخانه‌ای شخصی، نسبت داد، خصلتی که آن چه نثار کاوندۀ هر کتابخانه‌ای می‌کند تصویری است از آن چه وی آن را می‌جوید، ردّ ناپایدار و وسوسه برانگیزی است از شهود ما در کسوت خواننده، و نگاهی است گذرا به سویه‌های مکتوم و ناشناختۀ نفس
نقل از: مقاله‌ی کتابخانه به مثابۀ هویت/ آلبرتو مانگوئل/ کیوان باجغلی/ فصل‌نامه‌ی زنده رود/ شماره چهل و هشت

November 10, 2009

وطن، شکلی از سرنوشت است. شیخ ما گفت روزی

November 07, 2009

آسید علی!
آسید علی!
حالی داره
آی حالی داره، آسید علی!
شرکت تو انتخابات
حالی داره
حالی داره
آی حالی داره جان تو.
من که نبردم
اینم رو باقیش.
نوش
بره جایی که بلا نبینه
تو بچش
تو بخور
مال تو
این یکی هم مال تو
سگ‌خور.

من که نبردم
من که نخوردم
اما حالی داره
حالی داره
بری پای صندوق
رای بدی
بگی این یکی نه، اون یکی
اون‌وقت یکی بیاد بزنه تو سرت آسید علی!
بگه نه همین یکی
همین یکی.
بخوری پاته
نخوری پاته
این باتون پاته
اون باتون پاته
بزنه وُ ما بخوریم
چه بخور بخوری.

باشه
بی‌خیال
ما که نچشیدیم
تو بچش
تو که چشیدی
تو بخور
سگ‌خور.
آبان 88

November 03, 2009

زاینده رود برگشت