September 13, 2006













اين‌جا محل سابق كارخانه‌ي شهرضاي جديد در كنار چهارباغ بالا. كارخانه‌ي شهرضاي جديد و چند كارخانه‌ي ديگر در كنار محور چهارباغ بالا، نمونه‌هاي مثال‌زدني از معماري صنعتي ايراني، بازمانده از عهد پهلوي اول بود كه شاه‌كار آن، علاوه بر معماري عالي (تلفيقي خلاقانه از بنّايي و تزيينات معماري ايراني و فضاهاي صنعتي)، بافت شهري بسيار ارزشمندي بود كه فضاهاي صنعتي را با باغ‌هاي كهن‌سال چهارباغ درهم‌آميخته بود و بافت شهري‌اي منحصر به‌فرد طرح انداخته بود.
اين فعل ماضي نقلي هم چه نوستالژيك است

September 12, 2006
















حدس مي زنيد اين جا كجا باشد؟

September 10, 2006

هربار كه ساختمان تازه اي طراحي مي كنم، روز و شبم در حال و هواي فضايي به سر مي شود كه دارم طرح مي كنم.

September 03, 2006








يك چيزي علي اعطا نوشته است كه به گمانم بهانه اش تصويري ست از پيتزا فروشي در پست قبلي من. اما به نظر من اين چيزي كه او به آن «گره ذهني» مي گويد، كم و بيش همان چيزي ست كه كريستوفر بالس از آن به «ابژه ي ذهني» تعبير مي كند و اين «ابژه ي ذهني» بيشتر يك ابژه ي هويت بخش نسلي ست حتا اگر يك بحران يا يك «گره» باشد. اما حرف علي اعطا درباره ي من درست است. (كاري ندارم كه درباره ي من نوشته است يا نه) من در يك گره ي نوستالژيك بحراني گير كرده ام
براي خواندن مقاله ي كريستوفر بالس هم (كه بخصوص به هم نسلان خودم توصيه مي كنم حتما بخوانند) مراجعه كنيد به فصل نامه ي ارغنون، شماره ي نوزده، زمستان هشتاد