October 23, 2006

مقاله‌ي ژان فرانسوا رول را، با عنوان آينده‌ پرخطر دموكراسي و ترجمه‌ي عزت‌الله فولادوند، حتما بخوانيد در بخارا شماره 53. تير-مرداد 85. جالب است كه رول كتابي دارد به‌نام «نه ماركس نه عيسا». روزي آيا ما هم مي‌توانيم آن‌قدر آزاد باشيم كه كتابي داشته‌باشيم با نام «نه ماركس نه محمد» و نه هيچ‌كس ديگر؟

October 16, 2006

براي مادرم
هنوز هم گاهي لباس هايي را مي پوشم كه تو دوخته اي
اين وقت هاست كه تمام قد در آغوشم مي كشي تا همان طور عريان براي خودم گريه كنم

October 10, 2006

شايد روزي روزگاري هم ما در خيابان ها و فضاهاي شهري شهرهاي اين مملكت مجسمه هايي بسازيم: مجسمه ي گشتي هايي را كه دختر و پسرهاي جوان را مي زنند و مي گيرند، مجسمه ي پاسدارها و نيروهاي انتظامي را كه مردم را در خيابان ها كتك مي زنند، مجسمه ي عجوزه هايي را كه در پياده روهاي پررفت و آمد ايستاده اند و مردم را ارشاد مي كنند، مجسمه ي جماعتي را كه وسط پياده روها نماز جماعت مي خوانند و... تا به نسل هاي آينده بگوييم يادتان باشد

براي مادرم
مرگ حرام‌زاده نمي‌داند چه كرده است
مرگ حرام‌زاده‌ي بي‌شرف.


شب‌هاي مهماني
-خداحافظ
-زحمت كشيديد
-زحمت داديم
-ببخشيد
-لطف كردبد
...
شب
شب‌هاي تو نيستي
بي‌ تو به خانه برمي‌گرديم
و مرگ
مرگ حرام‌زاده
سفره را در باغچه مي‌تكاند.

October 03, 2006


چند روز پيش، صبح كه از خواب بيدار شدم (مثل هميشه ماريا رفته بود سر كار)، در يخچال را باز كردم