May 30, 2011


کاش بمیرم
این پنجره باز بماند

May 28, 2011

May 10, 2007

May 16, 2011

دارکوب می‌کوبد در دوردست
حتما درخت کهن‌سالی‌ست.
چهل‌ساله!
دریاب!
دریاب!

May 11, 2011

به‌نظر من، «معماری اسلامی» و «شهرسازی اسلامی»، به‌لحاظ ساختار و حتا فرم، وجود خارجی و مجرد ندارد. آن‌چه هست، تقریبا به‌تمامی، انتساب بنا یا شهر است به اسلام. اسلام، به‌نظرم، طیفی گسترده، و البته ارزش‌مند و غنی، از تزیینات را، به‌سبب امتناع از شمایل‌نگاری عینی، به معماریِ کشورهایی که آن‌ها را زیر سیطره گرفت، بخشید که خود باعث غنا و حتا نوعی هویت بیش از پیش برای معماری شد، اما ربطی به فرم معماری و بخصوص ساختارِ آن ندارد؛ و نیز گاهی، جهت بنا را درجهت قبله چرخاند و با این چرخش، آن‌ هم گاهی، فقط گستره‌ای بسیار محدود از بافت شهری پیرامون را، تحت تاثیر قرار داد. آن‌چه به‌نام «شهرسازی اسلامی» خوانده می‌شود، البته به‌لحاظ ساختار شهری، نیز، گویا آن شهری‌ست که مسجد جامع یا مساجد مهم دولتی، به‌مثابه‌ی دانه‌های شهری تاثیرگذار، در بافت و گاهی ساختارِ آن، نقشی موثر دارند، که به‌نظر من، این هم ربط خیلی مشخص و تنگاتنگی به اسلام ندارد و می‌شد هر ساختمان مهم دیگری جای این‌ها باشد. به‌عبارت دیگر اگر روزی روزگاری مسجد جامع نقطه ثقل شهر بود، شاید آن‌چنان بود که کلیسای جامع در شهرهای قرون وسطا مثلا، یا هر بنای عمومی مهمی در نقطه‌ثقل هر شهری دیگری. حتا محراب (مهراب) را هم، به‌عنوان بخش مهمی از معماریِ به‌اصطلاح اسلامی، من خیال نمی‌کنم اسلام به‌ارمغان آورده باشد. اسلام، و شاید هر دینی، حاوی ایده‌ها و انگاره‌های کلانی‌ست که هرجا می‌رود، فرم و قالبِ معماری و شهرسازیِ آن سرزمین را می‌گیرد.

May 08, 2011

April 11, 2007

May 02, 2011

عصر اردی بهشت