July 31, 2007

بیابان رفته‌اید و عصر وقت غروب اجاقی سرد از خود به‌جا بگذارید؟ اجاقی سنگی از سنگ‌های همان گوشه و کنار؟ انگار هزار سال عمر دارد این اجاق. "ارواح نیاکان فراموش‌شده‌ی ما" که تا ابد در بیابان سرگردانند

July 22, 2007

هیچ کس آیا روی جامعه شناسی و نشانه شناسی مراسم تدفین در ایران، از تدفین تا چهلم یا هر مراسم یادبود، کاری کرده است؟

July 17, 2007

حضرت ابوی در رادیو زمانه

به نظر من بزرگ ترین خوشبختی آدم این است که مکان مرگش و زمان مرگش و شکل مرگش را خودش تعیین کند

July 15, 2007

و واژه های دیگری هم واژه های آزادی اند: دریا، جزیره و انزوا

July 13, 2007

بشود که روزگاری در قانون اساسی ایران، ماده ای باشد مثل ماده ی 2 قانون اساسی 1958 فرانسه
فرانسه [ایران] کشوری است جمهوری و لائیک. جمهوری فرانسه، برابری همه ی شهروندان در برابر قانون را بدون تمایز خاستگاه، نژاد یا دین و مذهب تضمین می کند و به همه ی باورها و اعتقادها احترام می گذارد
نقل از : گی آرشه/ لائیسیته/ عبدوالوهاب احمدی/ نشر آگه

July 08, 2007

بیابان نمود فضایی آزادی ست. بیابان و برهوت و آسمان و هیچ و مرگ. کاغذ سفید هم نمود آزادی ست. آزادی مطلق
یک بار فیلمی می دیدم درباره ی صحرانشینان ترکمن. چادرشان را میان دشت بیکران، هرجا دلشان خواسته بود برپا کرده بودند. صبح زود از چادر می آمدند بیرون. به خورشیدی که داشت طلوع می کرد سلام می کردند. بعد یک جایی همان دور و برها، هرجا دلشان می خواست آتشی برپا می کردند. آن جا می شد آشپزخانه. اما نه . نباید با این نام ها، این نام های محدودکننده و دست و پاگیر، آن آزادی دل پذیر را مخدوش کرد. صبحانه که آماده می شد، یک جایی همان جاها، هرجا دلشان می خواست، می نشستند گرد هم و غذا می خوردند. گوشه ای دیگر، هرجا دلشان می خواست، اسباب شان را می گذاشتند و حتما یک جایی همان دور و برها، هرجا دلشان می خواست، می ریدند. این یعنی معماری آزادی یا آزادی معماری یا اصلا آزادی آزادی