June 28, 2006


جان پاوسن در شماره ي 37 مجله ي معمار معرفي شده است. معماري با زبان سكوت. با زبان شعر. زبان شعر كوتاه -حتا وقتي فرودگاه طراحي مي كند- يا به قول لوييس باراگان
"an emotional piece of architecture"

June 25, 2006

ساعت 15 را بخوانيد

June 24, 2006




كساني كه تصوير اولي را كاخ هفت دست شناختند تشخيص شان درست بود. شاهدش تصوير دوم و سوم است. تصوير دوم نقاشي اثر فلاندن و كوست (عهد صفوي) و تصوير سوم عكسي از ارنست هولتسر در صدو پنجاه سال پيش است. تصوير اول البته بخشي از حصار كاخ هفت دست است گويا

June 13, 2006

ما به قوانين، سياست ها و رويه هاي جاري در ايران به شدت اعتراض داريم، چون آزادي انديشه، بيان، مذهب، اجتماعات به رسميت شناخته نمي شود. چون هنوز در قوانين اين نظام حكم اعدام مرتد وجود دارد. چون دگرانديشان و دگرباشان سركوب و زنداني مي‌شوند. چون بيش از يكصد نشريه را طي 8 سال گذشته توقيف كرده اند. چون درقانون مجارات اسلامي به افراد اجازه داده اند هر كس را مهدورالدم تشخيص دادند، شخصاَ به قتل برسانند. چون حق تعيين سرنوشت را از شهروندان سلب كرده و به مردم اجازه نمي‌دهند تا به روش‌هاي مسالمت‌آميز زمامداران حاكم را بر كنار كنند. چون تمام راه‌هاي اصلاحات بنيادين را مسدود كرده اند. چون هنوز زنداني سياسي-عقيدتي وجود دارد. چون از طريق قانون گذاري زنان و مردان را نابرابر كرده و زنان ما را از بسياري از حقوق مدني و شهروندي محروم كرده است. اعلام مجدد اين مواضع، هزينه‌مند است و مي‌تواند براي بار سوم مرا راهي زندان كند. اما چه باك، وقتي از يك سو آدمي اخلاقاَ عمل خود را موجه مي‌داند و از سوي ديگر تمام نهادهاي مدني حقوق بشري بين‌المللي و انديشمندان و روشنفكران جهان را در كنار خود مي‌يابد و حمايت معنوي آنها را احساس مي‌كند. آزادي،دموكراسي، حقوق بشر، شاد زيستن، برابري، انتخاب گري و... حق ماست. هيچ كس در اين دنياي خاكي كالايي را رايگان بدست نخواهد آورد. اگر اين آرمان ها براي ما ارزشمند است، بايد براي بدست آوردن آن ها و ايجاد جامعه باز مبارزه كرد و نهراسيد.
بخش پاپاني سخنان اكبر گنجي در مراسم دريافت نشان افتخار شهر فلورانس

June 10, 2006

مدتي ست در فكر نوشتن بازخواني اي از خروس ابراهيم گلستان ام. بازخواني اي مبتني بر كير(تنها اين واژه مي تواند حق مطلب را ادا كند). اين كتاب از نرينه، از مردي اما نه از مردانگي اشباع است . درست مثل جامعه مان. مدتي ست مي خواهم اين كار را بكنم اما نمي توانم آن چنان كه چندي ست خودم را جر مي دهم بل كه بازخواني اي بنويسم از شعر آواز در كمد لباس هاي كهنه ي مجيد نفيسي؛ بازخواني اي مبتني بر فضا و درك فضا و بودن و نبودن در فضا؛ اما نمي توانم