این پرینترِ رنگیِ عکس را، که حدودن اندازهی یک دست است، تازه خریدهام. (البته هنوز پولش را ندادهام!) خریدِ این "دستگاه" به پیشنهادِ دوستی بود. اول با تردید سراغش رفتم. یکجورهایی حتا پشیمان بودم از خریدن یک "دستگاه"ِ تازه. حتا نزدیکِ ۲۴ ساعت بازش هم نکردم. بخشی از این تردید البته به این واهمهی خودآگاه و ناخودآگاهِ من در مواجهه با هر "دستگاه"ِ تازهای مربوط میشود که مبادا نتوانم راهشبیندازم.
باری؛ دیشب افتتاحش کردیم و چاپ شدنِ "واقعی"ِ عکسهای دیجیتالی که برخی مدتها در دنیای مجاز بهسر برده بودند و به فشارِ کلیدی میشد نیست شوند، هیجانانگیز و لذتبخش بود (است).
پرینتر بهنظرم حلقهی پیوندِ وفادارِ ما (دنیای واقعی) با دنیای مجاز است؛ و این پرینترِ کوچولو هم لطفِ خودش را دارد.