كوب
February 26, 2007
مركز فرهنگي فرشچيان سالها در كنار رودخانهي زايندهرود، بنايي نيمهكاره و معطل بود. ما هم كه ديگر به نيمهكارگي بناهاي عمومي، بخصوص بناهاي فرهنگي، در اين مرز و بوم عادت كردهايم. بود و بود تا در دورهي وزارت مهاجراني اگر اشتباه نكنم، ساخت اين بنا جاني گرفت و تكاني خورد و بالاخره چنديست راه افتاده با هزار سلام و صلوات. اما داستان پر آب چشمتر از اين حرفهاست. اولا ساختمان «مركز فرهنگي فرشچيان»، كه قرار است (يا بود؟) سالن اصلي تاتر شهر باشد، روزي از روزهاي همين ماه حرام، نذري ميداد و البته برو بياي ملت هم كه بيا و ببين. ثانيا اين بنا (كار فرهاد احمدي) با اين فكر باارزش (و البته نه بكر) طراحي شده كه حياط آن يك فضاي شهري باشد، گشوده به رفت و آمد شهروندان در هر موقع شب و روز. اما چون هر گشودگياي نشان از شفافيت و دموكراسي ميبرد و نهادهاي فرهنگي دولتي ايران را بخصوص هيچ كار و ارادتي به اين مقوله نيست، برداشتند، همان روزها كه نذري ميدادند، اين نردهها را هرجا كه راه براي رفت و آمد مردم باز بود كشيدند تا اين شهروندان پدرسوخته مبادا لحظهاي در كنار اين آب بنشينند و خداي ناكرده چه و چه
February 21, 2007
چنار، چنارهاي عباسآباد بخصوص، در زمستان، از پنجرهي خانهي ما، به پنجههاي بلند و باريك و پريدهرنگ پيرزني اشرافي ميماند. پنجههاي پيرزنهايي كه ساليان سال در اين محلهي اشرافنشين اصفهان، زمستان از پس زمستان، زندگي كردهاند و رفتهاند. چنارهاي عباسآباد، در روزهاي آفتابي زمستان، از پنجرهي خانهي ما، به پنجههاي بلند و باريك و پريدهرنگ پيرزناني ميماند كه به نواي دلانگيز موسيقياي مشنگ، پنجه در آسمان آبي، به رقص تكان ميدهند. يا انگشت اشارهاي استخواني و بند بند با ناخنهايي بيخون كه كلاغهاي دويستساله بر آن مينشينند يا از آن ميپرند. عباسآباد، شهر (خيابان) كلاغها و چنارها و پيرزنهاست
February 17, 2007
قبطه مي خورم به خواب هاي زمستاني كه تقريبا هرروز نو مي شود
February 10, 2007
February 01, 2007
پرايد. پژو پرشيا. موبايل. مانتو. روسري. مقنعه. كشاله هاي ران از ميان مانتوهاي چاك دار. سانسور. كتاب با تيراژ هزار و پانصدتا. اينترنت. اس ام اس. چت. ايميل. آي دي. القاعده. تروريزم. يازده سپتامبر. بن لادن. عراق. خريد مشروب از بقالي ها. آبجو قوطي اي 3500 تومان
اين ها شده است «ابژه هاي نسل» ما. اين نسل لعنتي
اين ها شده است «ابژه هاي نسل» ما. اين نسل لعنتي