December 29, 2007


December 13, 2007

قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. قاضی مرتضوی. این نام را باید به خاطر بسپاریم. به خاطر بسپاریم. به خاطر بسپاریم

نگاه خیره ی اولیس را بعد از 12 سال بالاخره دیشب دوباره دیدم. 12 سال پیش این فیلم را در استانبول دیدم در یکی از همین روزهای پاییزی. البته به اندازه ی آن روزها نپسندیدم اما به هرحال کار زیبایی ست. از سر اتفاق مغازه ی کوچکی را در اعماق یک پاساژ یافتم با آرشیو خوبی از فیلم های اروپایی و کتاب های نایاب. نگاه اولیس در لیست فیلم ها نبود. گفت سراغ می گیرد و چند روز بعد که دوباره به سراغش رفتم پیدا کرده بود و من هم پس از 12 سال پیدایش کردم

December 12, 2007

در روزگاری قاجاری به سر می برم. روی پروژه ای در محدوده ی تهران قدیم، کنار میدان توپخانه، کار می کنم

December 10, 2007

این روزها چندتایی شعر نوشته ام و حالم خیلی بهتر است
هسته
برای محمود؛ محمود احمدی‌نژاد. علی؛ علی خامنه‌ای. اکبر؛ اکبر هاشمی رفسنجانی و باقی بچه‌ها

هسته را تف می‌کنم
هسته‌ای
را تف می‌کنم
هسته‌ای را تف می‌کنم که اگر فرو برود دمار از روزگارم درمی‌آوَرَد و چون برآید...

هسته‌ای را تف می‌کنم
پرت می‌شود
پرتاب می‌شود
می‌خوابم روی زمین و گوش‌هایم را می‌گیرم
تکبییییییر!
...
سکوتی خوف‌ناک و خفن حاکم است
نفس از کسی برنمی‌آید
سرم را بلند می‌کنم
نه هسته هست وُ
نه هست هست وُ
نه بچه‌ها هست‌اند وُ
نه من هست‌ام.
آذر 86

موسسه ی مطالعات تاریخ معاصر ایران

December 07, 2007

چند شعر از من در اثر

December 04, 2007

هرگونه نسبتی با کوب (کمیته و بسیچ)، سازمانی که گویا اخیرا تشکیل شده است، را به شدت تکذیب و تقبیح می کنم!! و چه تناسب جالبی دارد این کوب اخیر با سرکوب و کوبیدن بر سر مردم