February 20, 2006

خيال بلند تاسيس موسسه‌اي را در سر مي‌پرورانم. موسسه‌اي به نام مثلا ‹‹موسسه‌ي شهر اصفهان›› يا ‹‹موسسه‌ي اصفهان››. موسسه‌اي كه حافظه‌ي شهر باشد و ضربان آن را ثبت كند. آرشيوي جامع كه روز به‌روز يا حداكثر هفته به هفته به‌هنگام مي‌شود. همه چيز شهر در اين حافظه ثبت است؛ حتا تصوير ماشين‌ها، حتا نقش كف‌فرش‌هاي پياده‌روها و خيابان‌ها، حتا پوشش آدم‌ها، حتا ويترين مغازه‌ها، حتا اجناس مغازه‌ها (بخصوص سوپرها و بوتيك‌ها). از جمله آن‌چه بايد ثبت شود، تصوير كامل و سرتاسري بدنه‌ي برخي خيابان‌هاست. مثلا بدنه‌ي شرقي چهارباغ عباسي. سرتاسر اين بدنه عكاسي مي‌شود (اين كاري‌ست كه چندي‌ست به آن مشغولم). سپس كوچكترين تغييري، حتا تغيير يك تابلوي مغازه، همچنان ثبت مي‌شود و اين كار براي هميشه ادامه مي‌يابد. فكرش را بكنيد. اگر ضربان شهر را اين‌گونه ثبت كنيم شايد آن تصميم‌هايي كه براي اين شهر بيچاره مي‌گيريم كمي بخردانه‌تر و واقعي‌تر شود

February 12, 2006


هر حجابي في نفسه سكسي ست
عكس ها از مجموعه ي عكس هاي خيابان از كاوه كوثري. حق هرگونه استفاده از اين تصاوير براي كاوه كوثري محفوظ است






February 05, 2006

شهر دارد پوست مي اندازد. اين موقع هاست كه گاهي ردي از روزمرگي روزهاي دور شهر را، از سر اتفاق گوشه كناري مي يابيم . عصر جمعه با مريم داشتيم پياده به خانه برمي گشتيم. عباس آباد را آرامش عصر جمعه فراگرفته بود. سر تقاطع عباس آباد و خيابان ارديبهشت اين تابلوي كوچك را اتفاقي پيدا كردم








تابلوي خيابان ارديبهشت. بازمانده از دهه ي 20 خورشيدي

February 01, 2006

درست مثل روزهاي آخر صدام